گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
جلد اول
درس بیست و هفتم: آشنایی با زندگانی امام مجتبی علیه السلام







اشاره
احمد زمانی
خداوند سبحان بالاترین هدیه «1» در پانزدهم رمضان سال دوم و یا سوم هجرت
ص: 301
خویش را به بیت نبوّت و امامت اهدا کرد. مولود سعیدي که صورت و سیرتش آیینه تمامنماي سیماي نبوي و علوي بود و امتیازات
فاطمی نیز در اندامش درخشش داشت.
با ولادت سبط اکبر رسول خدا صلی الله علیه و آله موجی از سرور و شادمانی، اهل بیت علیهم السلام را فراگرفت؛ زیرا اعطاي
صفحه 173 از 226
کوثر، که وعده اساسی حضرت حق بر پیامبر صلی الله علیه و آله بوده، تحقق یافت و چهارمین مصداق آیه تطهیر پا به عرصه وجود
گذاشت. این نوزاد بیشترین شباهت را به جدش پیامبر صلی الله علیه و آله داشت. آنروز مردم و فرشتگان همانند جبرئیل و میکائیل
و ... بر نبیّ مکرّم بیشترین تهنیت و تبریک را گفتند.
نامگذاري
در سیره پیامبر و اهلبیت علیهم السلام انتخاب نام نیک و پسندیده براي فرزندان از حقوق اولیه آنان شمرده شده و رسول خدا صلی
از این رو به هنگام ولادت سبط اکبرِ پیامبر، همگی در فکر انتخاب زیباترین نام براي او «1» . الله علیه و آله بدان توصیه کرده بود
بودند. فاطمه علیها السلام چون فرزند را به همسرش داد تا در آغوش بگیرد، از او خواست تا براي نوزاد نام نیکی برگزیند.
لیکن امیرالمؤمنین علیه السلام که براي پیامبر صلی الله علیه و آله احترام خاصی میگذاشت، رو به فاطمه علیها السلام کرد و فرمود:
من در نامگذاري فرزندم بر رسول خدا صلی الله علیه و آله پیشی نمیگیرم.
چیزي نگذشت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به خانه دخترش آمد، از وضعیت زایمان و سلامتی مادر و چگونگی نوزادش پرسش
نوزاد را در پارچهاي زرد پیچید و به پیامبر داد. حضرت ضمن تبریک و تهنیت به داماد و دختر خویش « اسماء بنت عمیس » . نمود
«.!؟ مگر نگفته بودم که نوزاد را در پارچه زرد نپیچید » ؛« أَ لَمْ أَتَقَدَّمْ إِلَیْکُمْ أَنْ تَلُفُّوهُ فِی خِرْقَۀٍ » : فرمود
پیامبر صلی الله علیه و آله او را میبوسید و زبان مبارکش را در «2» . آنگاه پارچه سفیدي گرفت و آن مولود مسعود را در آن پیچید
دهان او میگذاشت و آن طفل زبان جد خویش را میمکید.
ص: 302
رسول خدا صلی الله علیه و آله به خاطر این مولود، حمد و ثناي الهی را بجا آورد. أذان در گوش راست و اقامه در گوش چپش
«1» ؟ خواند و سپس از علی علیه السلام پرسید: چه نامی براي فرزندت گزیدهاي
«. در نامگذاریش بر شما پیشی نگرفتیم » : علی علیه السلام پاسخ داد
در آن هنگام خداوند فرشته «. من نیز در نامگذاري او بر پروردگارم سبقت نخواهم گرفت » : پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود
وحی- جبرئیل- را از ولادت سبط اکبر پیامبرش با خبر ساخت و او را جهت تهنیت و تبریک و نامگذاري بر آن حضرت فرستاد.
جبرئیل بر رسول خدا صلی الله علیه و آله نازل شد، سلام و درود حضرت حق را بر او ابلاغ کرد و ضمن تبریک و تهنیت گفت:
خداوند به تو فرمان میدهد که نام فرزند هارون برادر موسی علیه السلام را براي فرزندت انتخاب کنی. پرسید: نامش چه بود؟
بگذار. « حسن » جبرئیل عرض کرد: شُبَّر. فرمود: زبان من عربیاست. گفت: نامش را
«2» . گذاشت « حسن » آنگاه نام نوزادش را
«3» . نامی است که در عرب جاهلیت تا آن روز سابقه نداشت و کسی آن را نمیشناخت « حسن » : ابناثیر مورخ مشهور مینویسد
«4» در تفسیر آیه شریفه: فَتَلَّقی آدَمُ مِنْ ربِّهِ کَلماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوابُ الرَّحیم
آمده است: آدم علیه السلام تضرّع بسیار کرد، خداوند جبرئیل را فرستاد و فرمود:
چنانچه بخواهی توبهات پذیرفته شود، میتوانی به کلمات و اسمهایی که در ساقه عرش است متوسل شوي. رسول خدا صلی الله علیه
و آله فرمود: آدم آن هنگام خداي را به حقّ محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام خواند و توبه کرد و توبهاش
«5» . پذیرفته شد
ص: 303
در روایت دیگر آمده است: جبرئیل آدم ابوالبشر را، بعد از تضرع بسیار چنین تعلیم داد و طریقه توسل را به وي چنین آموخت:
صفحه 174 از 226
«1» . یا حَمِیدُ بِحقِّ مُحَمَّد، یا عالِی بِحَقّ عَلِیّ، یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطِمَۀ، یا مُحْسِن بِحَقِّ الْحَسَن وَ الْحُسَین وَ مِنْکَ الإحْسان »
اي ستوده مطلق، به مقام محمّد و اي بلندمرتبه والا، بهمقام علی و اي پدیدآورنده هستی، بهمقام فاطمه واي نیکوکار مطلق به مقام »
«. حسن و حسین، توبه و بازگشت مرا بپذیر؛ زیرا احسان و فضل و گذشت از ناحیه تو است
آنگاه خداوند توبه آدم علیه السلام را پذیرفت و رحمتش را نازل کرد.
القاب و کنیه امام حسن علیه السلام
مسلمانان آنروز نواده رسول خدا و سبط اکبرش را به لقبهاي زیر میشناختند:
امام دوّم، ریحانه رسول خدا صلی الله علیه و آله، زکی، سبط اوّل، سیّد، طیّب، مصلح، نقیّ، ولیّ و ....
«2» . ابنشهرآشوب لقبهاي دیگري را براي آن بزرگوار میشمارد: امیر، اثیر؛ امیر؛ بِرّ؛ حجّت؛ زاهد؛ مجتبی
محقق اربلی با تکیه بر روایتی مینویسد: «3» یاد میکند « أبو محمّد » و « أبوالقاسم » صاحب مناقب؛ کنیه امام حسن علیه السلام را
رسول خدا صلی الله علیه و آله از شدت علاقهاي که به نواده خویش داشت و او را آیینه تمامنماي صفات خود میدانست، کنیهاش
در «4» گذاشت « ابومحمد » را
ص: 304
حالی که یکی دو سال از ولادتش بیشتر نگذشته بود.
سیماي امام حسن علیه السلام
زیبایی صورت و اندام سلاله پیامبر خدا صلی الله علیه و آله زبانزد عام و خاص بود. هر کس به او نگاه میکرد سیماي محمد و علی
علیهم السلام را در او میدید و در جمالش محو میگشت.
غزالی در احیاء العلوم مینویسد: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
.« لَقَدْ أشْبَهْتَ خَلقی و خُلقی »
«! چه بسیار شباهت پیداکردي فرزندم (حسن) به من ازجهت اندام و صورت و سیرت واخلاق »
«1» « لَمْ یَکُن أَحَدٌ أَشْبَه بِرَسُول اللَّه صلی الله علیه و آله مِنَ الْحَسَن بْن عَلِیّ » : انس بنمالک در باره امام مجتبی علیه السلام میگوید
«! هیچ فردي از امام حسن علیه السلام شبیهتر به پیامبر صلی الله علیه و آله نبوده است »
کانَ الْحَسَن أشْبَه بِرَسُول اللَّه صلی الله علیه و آله ما بَیْنَ الصَّدر إِلی » : احمدبن حنبل به نقل از علیبن ابیطالب علیه السلام مینویسد
«2» ؛« الرَّأس، وَ الْحُسَین أَشْبَه فِیما کانَ أَسْفَل مِنْ ذلِک
حسن علیه السلام از سینه تا سر شبیهترین فرد به نبیّگرامی اسلام بود و حسین علیه السلام از سینه به پایین بیشترین شباهت را به »
«. آن حضرت داشت
ابن صباغ مالکی در باره صورت و اعضاي بدن امام حسن علیه السلام مینویسد:
رنگ چهرهاش سفید آمیخته با سرخی بود، چشمانش سیاه، درشت و گشاده؛ گونههایش هموار، موي وسط سینهاش نرم، موي »
ریشش پر و انبوه، گردن آن حضرت کشیده و برّاق همچون شمشیري از نقره؛ مفاصلش درشت و دو شانهاش پهن و دور از یکدیگر
«3» «. بود. چهارشانه و قد میانه و نمکین و خلاصه نیکوترین صورت را داشت
ص: 305
131 ) رییس فرقه معتزله در باره آن بزرگوار گفته است: - واصل بنعطا ( 80
صفحه 175 از 226
«1» «. صورت حسنبن علی علیه السلام چون سیماي انبیا و هیئت و شکل او همچون هیئت ملوك و امرا بوده است »
سنتهاي ارزشمند
با ولادت سبط اکبر رسول خدا صلی الله علیه و آله سرور و شادمانی در میان مسلمانان مهاجر وانصار پیدا شد و از همان ساعات
اولیه بر پیامبر صلی الله علیه و آله شاد باش و تبریک میگفتند، لیکن همگی توجه داشتند که رسول گرامی صلی الله علیه و آله چه
و «2» برخوردي خواهد داشت و سنتهاي زیبا و بهیادماندنی آن حضرت چه خواهد بود، همانند اذان و یا صلوات در گوش طفل
تبدیل قماط (قنداق) از زردي به سفیدي و چگونگی انتخاب نام نیک براي فرزند و دیگر سنتهاي الهی که ما به برخی دیگر از
آنها اشاره خواهیم کرد:
الف) عقیقه فرزند
چون روز هفتم ولادت امام حسن علیه السلام فرا رسید، امام صادق علیه السلام فرمود: جدّم رسول خدا صلی الله علیه و آله براي
عمویم حسنبن علی علیه السلام عقیقه کرد و در آن هنگام چنین فرمود:
و به هنگام کشتن گوسفند، این دعا را خواند: « بنام خداوند، این گوسفند عقیقه از جانب حسن است » ؛« بِسْمِ اللَّهِ عَقِیقَۀ عَنِ الْحَسن »
«3» ؛« اللَّهُمَّ عَظْمُهَا بِعَظْمِهِ وَ لَحْمُهَا بِلَحْمِهِ وَ دَمُهَا بِدَمِهِ وَ شَعْرُهَا بِشَعْرِهِ، اللَّهُمَّ اجْعَلْهَا وِقَاءً لِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ »
بارخدایا! استخوانش را به جاي استخوان او، گوشتش را به جاي گوشت او، خونش را به جاي خون او و مویش را به جاي موي او »
«. عقیقه میکنم. خدایا! این عقیقه را حافظ و نگاهبان محمد و آلش قرار ده
ص: 306
؛« أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَقَّ عَنِ الْحَسَنِ علیه السلام بِکَبْشٍ وَ عَنِ الْحُسَ یْنِ علیه السلام بِکَبْشٍ » : و نیز عکرمه نقل میکند
«1»
«. همانا پیامبر صلی الله علیه و آله عقیقه کرد براي فرزندش حسن یک گوسفند و براي فرزند دیگرش حسین گوسفندي دیگر »
ب) اطعام
«2» ؛« ثُمَ قالَ: کُلُوا وَ أَطْعِمُوا وَ ابْعَثُوا إلی القابِلَۀ بِرِجْلٍ » : در روایت آمده است
«. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: عقیقه را بخورید و به دیگران اطعام کنید و فرمود یک ران عقیقه را براي قابله آن بفرستید »
نزدیکان رسول خدا » ؛« فَأَکَلُوا مِنْهُ وَ أَهْدَوْا إِلَی الْجِیرَانِ » : امام صادق علیه السلام در باب اطعام عقیقه حسنبن علی علیه السلام فرمود
میشود چنین استفاده کرد که پخت و اطعام کرد و یا مقداري از گوشت ) « از عقیقه خوردند و براي همسایگان هدیه فرستادند
عقیقه را هدیه داد).
ج) تراشیدن موي سر و دادن صدقه
از دیگر سنتهاي زیباي رسول خدا صلی الله علیه و آله این بود که سر فرزند هفت روزهاش را تراشیدند [در بعضی از روایات آمده
و به اندازه وزن آن نقره در راه خدا صدقه دادند، آنگاه سر مبارك حسن علیه السلام [«3» است: مادرش فاطمه علیها السلام تراشید
را با مادهاي خوشبو بنام خَلُوق که بیشتر اجزاي آن از زعفران است آغشته کردند.
این عمل؛ یعنی تراشیدن سر طفل هفت روزه و آغشته نمودن به خَلُوق؛ سنت جدیدي بود که جایگزین فرهنگ جاهلیت شد؛ زیرا
«4» ؛« یَا أَسْمَاءُ الدَّمُ فِعْلُ الْجَاهِلِیَّۀِ » : آنان سر فرزندان خود را به خون آغشته مینمودند. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به اسماء فرمود
«. اسماء! آغشته به خون نمودن سر نوزاد از کارهاي ناپسند مردمان جاهلیت است »
در روایات دیگر آمده: صدقه هموزن موها را به اصحاب صُ فّه (فقراي داخل مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله) دادند، که مقدار
صفحه 176 از 226
هموزن طلا بوده و 13 دینار شده است. و همچنین مالک
ص: 307
«1» . دو دختر دیگر فاطمه علیها السلام جاري گشته است « ام کلثوم » و « زینب » ابنانس نقل میکند: این سنت الهی در باره
د) ختنه
را ختنه کردند تا این سنت الهی جامه عمل پوشد « حسن » باز در همان روز هفتم رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور داد فرزندش
اخْتِنُوا أَوْلادَکُمْ یَوْمَ السَّابِعِ فَإِنَّهُ أَطْهَرُ وَ أَسْرَعُ » : و به عنوان سیره عملی پیامبر صلی الله علیه و آله باقی بماند؛ زیرا خود از قبل فرمود
«2» ؛« لِنَبَاتِ اللَّحْمِ وَ قَالَ: إِنَّ الْأَرْضَ تَنْجَسُ بِبَوْلِ الْأَغْلَفِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً
نوزادان خود را در روز هفتم ختنه کنید، این عمل براي سلامتی طفل بهتر است و جراحت آن به سرعت بهبود مییابد. چنانچه فرد »
«. ختنه نشدهاي بر روي زمین ادرار کند تا چهل روز آلودگی آن باقی میماند
مسموم نمودن امام مجتبی صلی الله علیه و آله
امام حسن مجتبی علیه السلام بعد از امضاي قرارداد صلح از کوفه به مدینه جدش پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بازگشت و حدود
تا سیره و سنت پیامبر و اهل «3» ، ده سال در جوار ملکوتی پیامبر صلی الله علیه و آله و مسجدالنبی گامهاي بسیار اساسی برداشت
بیتش را به مردم جهان بشناساند و مسلمانان را از سلطه ستمشاهی بنیامیه به ویژه معاویه نجات بخشد.
از سوي دیگر معاویه راههاي مختلفی را جهت مبارزه با شخصیت اجتماعی و سیاسی امام مجتبی علیه السلام برگزید تا موقعیت والا
و پر نفوذ آن حضرت را از قلب دوستدارانش بزداید لیکن به هر جنایتی که دست میزد نتیجه عکس میگرفت و هر روز تعداد
علاقهمندان به حضرت و شیفتگان دین و حقیقت بیشتر میشد، بنابراین تصمیم گرفت شخص آن بزرگوار را از بین ببرد تا شاید
دیگر افراد خاندان اهل بیت علیهم السلام و ساداتی که در صدد مبارزه با رژیم وي بودند ناامید گردند.
ص: 308
حاکم نیشابوري با سند معتبر از امّ بکر بنت مسور نقل میکند که گفت:
کان الحسن بن علی [علیهما السلام] سُمَّ مراراً کُلَّ ذلک یفلتْ حتّی کانت مرّة الأخیرة التّی مات فیها فإنّه کان یختلف کبده، فلمّا »
«1» .« مات أقام نساء بنیهاشم النوح علیه شهراً
به حسن بنعلی [علیهما السلام] بارها سم داده شد لیکن اثر چندانی نگذاشت ولی در آخرین مرتبه زهر کبدش را پارهپاره کرد، »
«. بعد از شهادت او بانوان بنیهاشم بهمدت یکماه براي او سوگواري کردند
چون معاویه خواست براي پسرش یزید بیعت بگیرد، اقدام به مسموم نمودن امام مجتبی علیه السلام کرد؛ » : ابنابیالحدید مینویسد
زیرا معاویه براي گرفتن بیعت به نفع پسرش و موروثی کردن حکومتش، مانعی بزرگتر و قويتر از حسنبنعلی علیهما السلام
«2» «. نمیدید، پس معاویه توطئه کرد، آن حضرت را مسموم نمود و سبب مرگش شد
کهفرماندار مدینه بود ایفا کرد. وقتی معاویه چنین تصمیمی گرفت، آخرین مرتبه، «3» در اینتوطئه، بیشترین نقش رامروانبنحکم
طی نامهاي سرّي از مروان فرماندار خویش خواست تا در مسمومیت حسنبن علی علیه السلام سرعت گیرد و آن را در اولویت قرار
دهد.
مروان جهت اجراي این توطئه مأمور شد با جُعْده دختر اشعث همسر امام مجتبی علیه السلام تماس برقرار کند. معاویه در نامهاش
نوشته بود که جعده یک عنصر ناراضی و ناراحت است و از جهت روحی میتواند با ما همکاري داشته باشد و سفارش کرده بود
که به جعده وعده دهد بعد از انجام مأموریتش، او را به همسري پسرش یزید درخواهد
صفحه 177 از 226
ص: 309
آورد و نیز توصیه کرده بود صد هزار درهم به او بدهد.
بنا به گفته شعبی: چون جعده امام مجتبی علیه السلام را مسموم کرد، معاویه صدهزار درهم را به او داد، لیکن از وعده ازدواج او با
پسرش یزید سر باز زد و در پیامی برایش نوشت:
«1» «. چون علاقه به حیات و زندگی فرزندم یزید دارم، نمیگذارم با تو ازدواج کند »
امام صادق علیه السلام فرمود: جعده- لعنۀ اللَّه علیها- زهر را گرفت و به منزل آورد. آن روزها امام مجتبی علیه السلام روزه داشت
و روزهاي بسیار گرمی بود، به هنگام افطار خواست مقداري شیر بنوشد، آن ملعون زهر را در میان آن شیر ریخته بود، به مجرد این
که شیر را آشامید، پس از چند دقیقه فریاد برآورد:
.« عَدَوُّةُ اللَّهِ! قَتَلْتَنی قَتَلَک اللَّهُ وَ اللَّه لا تُصیبَنَّ مِنّی خَلَفاً وَ لَقَدْ غَرَّكِ و سخر مِنْکَ وَ اللَّهُ یُخْزَیکِ وَ یُخْزِیه »
دشمن خدا! تو مرا کشتی، خداوند تو را نابود کند. سوگند به خدا! بعد از من جایگزینی (همسري) براي تو نخواهد بود. (معاویه) »
«. تو را گول زد و ترا به مسخره گرفت و خداوند تو و او را خوار و ذیل خواهد کرد
امام مجتبی علیه السلام بعد از این که جعده او را مسموم کرد، دو روز بیشتر » : امام صادق علیه السلام در ادامه سخنان خود فرمود
«2» «. باقی نماند و از دنیا رفت و معاویه هم بدانچه وعده کرده بود وفا ننمود
تطهیر جنایتکار
خواستهاند دامن معاویه را از این جنایت هولناك تطهیر کنند و بگویند، این از «3» بعضی از مورّخان همانند ابن خلدون و لامنس
اخبار ساختگی است. ابن خلدون مینویسد:
ص: 310
«1» «!... وَ ما یُنْقَلْ مِن أنّ معاویۀ دسّ إلیه السُمَّ مَعَ زوجه جعدة بنت الأشعث فهو من احادیث الشیعۀ و حاشا لمعاویۀ من ذلک »
نسبت مسمومیت حسن بنعلی علیهما السلام به معاویۀ بن ابیسفیان که به دست همسرش جعده دختر اشعث انجام شد، ساخته و »
«! پرداخته شیعه است و دامن معاویه از چنین نسبتهایی به دور است
و کان الغرض من هذا الاتّهام و صم الأمویّین ... و لم یجرأ علی هذا القول بهذا الاتّهام الشنیع جمهرة سوي » : ولامنس نیز مینویسد
«2» «. المؤلّفین من الشیعۀ
به معاویه، بد نام کردن رژیم بنیامیّه بوده و این اتهام را غیر از مؤلّفان شیعه کسی ] « [ هدف از نسبت مسمومیت حسن بنعلی »
«! مطرح نکرده است
اعتراف مورخان
توطئه معاویه جهت مسموم نمودن امام مجتبی علیه السلام به قدري روشن و آشکار است که فرصت هر گونه انکار را از مورّخان
گرفته است و از اینروست که آنان بدون اختلاف- جز در موارد اندك- آن را نگاشتهاند، از جمله آنهاست: ابنحجر عسقلانی
«7» ، احمدبن یحیی بن جابر بلاذري «6» ، شیخ مفید «5» ، ابوالفرج اصفهانی «4» ، ابوالحسن علیبن حسینبن علی مسعودي ،«3»
«10» ، ابن صباغ مالکی «9» ، محمدبن علیبن شهرآشوب «8» ، ابنعبدالبرّ
ص: 311
«5» . و جمالالدین ابیالحجّاج یوسف المزّي «4» احمدبن اعثم کوفی «3» ، حاکم نیشابوري «2» ، سیوطی «1» ، سبط بن جوزي
صفحه 178 از 226
به جهت اختصار، به مطالب محمدبن جریر طبري بسنده میکنیم او مینویسد:
علت وفات و رحلت امام مجتبی علیه السلام این بود که معاویه هفتاد مرتبه آن حضرت را مسموم کرد ولیکن اثر فوري و اساسی »
نگذاشت تا این که زهري را به همراه بیست هزار دینار جهت مسموم نمودن آن حضرت براي جُعده دختر محمدبن اشعثبن قیس
کندي فرستاد و ده قطعه باغ از باغهاي کوفه را به نام او کرد و همچنین وعده داد بعد از انجام مأموریت، او را به ازدواج پسرش
«6» «. یزیدبن معاویه درآورد. پس او در فرصتی خاص آن زهر را به خورد حسن بنعلی داد و مسمومش کرد
مورخ توانا، علامه بزرگوار باقر شریف قرشی مینویسد:
جعده دختر اشعثبن قیس از خانوادههاي فرومایه، بسیار پست و فرصتطلب بود. او نسبت به امام مجتبی علیه السلام عقده داشت،
شاید بدان جهت که نتوانسته بود از آن حضرت فرزندي داشته باشد؛ از اینرو وقتی زهر از سوي مروان رسید و وعدهها را شنید و
پولها را مشاهده کرد، ارتکاب آن جرم بزرگ را پذیرفت و در روزي گرم و سوزان که امام مجتبی علیه السلام روزهدار بود، به
هنگام افطار زهر را در کاسه شیر ریخت و به آن حضرت خورانید. زهر بلافاصله رودههایش را پاره کرد و امام از شدت درد به
«7» . خود میپیچید و میفرمود: إنّا للَّهِ وَ إنّا إلَیهِ راجِعُون
آخرین روزهاي حیات آن حضرت، جنادةبن امیّه براي عیادت خدمتش آمد. او
ص: 312
میگوید: حال امام منقلب بود و از شدت درد مینالید، تشتی را در برابر حضرت قرار داده بودند. هر از چند گاه، لختههاي خون از
راه دهان خارج میشد، این جا بود که به وحشت افتادم و سخت ناراحت شدم.
وصایاي امام مجتبی علیه السلام
شیخ طوسی رحمه الله از ابن عباس نقل میکند: در واپسین ساعتهاي عمر امام مجتبی علیه السلام برادرش امام حسین علیه السلام
وارد خانه آن حضرت شد، در حالی که افراد دیگري از یاران امام مجتبی علیه السلام در کنار بسترش بودند. امام حسین پرسید:
برادر! حالت چگونه است؟ حضرت پاسخ داد:
در آخرین روز از عمر دنیاییام و اوّلین روز از جهان آخرت به سر میبرم و از جهت این که بین من و شما و دیگر برادرانم جدایی
میافتد، ناراحتم. سپس فرمود: از خدا طلب مغفرت و رحمت میکنم، چون امري دوست داشتنی، همچون ملاقات رسول خدا صلی
الله علیه و آله و امیرمؤمنان و فاطمه و جعفر و حمزه علیهم السلام را در پیش دارم. آن گاه اسم اعظم و آنچه را از انبیاي گذشته، از
در آن لحظه فرمود بنویس: «1» . پدرش امیرالمؤمنین علیه السلام به ارث داشت تسلیم امام حسین علیه السلام نمود
این وصیتی است که حسن بن علی به برادرش حسین نموده است. وصیت او این است: به یگانگی خداي یکتا شهادت میدهد و »
همان طوري که او سزاوار بندگی است عبادتش میکند، در فرمانرواییاش شریک و همتایی وجود ندارد وهرگز ولایتی که نشانگر
ذلت او باشد بر او نیست. او آفریدگار همه موجودات است و هر چیزي را به اندازه و حساب شده آفریده. او براي بندگی و ستایش
سزاوارترین معبود است. هر کس فرمانبرداري او کند راه رشد و ترقی را پیش گرفته و هر کس معصیت و نافرمانی او کند گمراه
شده است و هر کس به سوي او بازگردد- توبه کند- از گمراهی رسته است.
اي حسین، تو را سفارش میکنم که در میان بازماندگان و فرزندان و اهل
ص: 313
بیتم که خطاکاران آنان را با بزرگواري خود ببخشی و نیکوکاران آنها را بپذیري و بعد از من جانشین و پدر مهربانی براي آنان
باشی.
صفحه 179 از 226
مرا در کنار قبر جدّم رسول خدا صلی الله علیه و آله دفن کن؛ زیرا من سزاوارترین فرد براي دفن در کنار پیامبر خدا صلی الله علیه و
آله و خانه او هستم، چنانچه از این کار تو را مانع شدند سوگند میدهم تو را به خدا و مقامی که در نزد او داري و به پیوند و
خویشاوندي نزدیکت با پیامبر که مبادا به خاطر من حتّی به اندازه خون حجامتی، خون ریخته شود تا آن که پیغمبر خدا صلی الله
«1» «. علیه و آله را ملاقات کنم و در نزد او نسبت به رفتاري که با ما کردند شکایت نمایم
و در روایتی دیگر وصیت آن حضرت چنین نقل شده:
برادرم! آنگاهکه ازدنیا رفتم، بدنم را غسل بده و حنوط کن وکفن نما وجنازهام رابه سوي حرم جدم ببر و درآنجا دفنکن، چنانچه »
از دفن جنازه من درکنار قبر جدم مانع شدند، تو را به حق جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله وپدرت امیرمؤمنان علیه السلام
«. ومادرت فاطمه زهرا علیها السلام با هیچکس در گیر مشو و به سرعت جنازه مرا به بقیع برگردان و درکنار آرامگاه مادرم دفن نما
شهادت مظلومانه امام مجتبی علیه السلام
مشهور میان مورّخان و علماي مسلمان این است که امام مجتبی علیه السلام بر اثر زهري که توسط معاویۀ بنابیسفیان و به دست
جعده به آن حضرت خورانیده شد، در روز پنجشنبه 28 صفر سال پنجاهم هجرت در سن 48 سالگی به شهادت رسید. همان طوري
و مفسر ادیب و توانمند شیخ طبرسی رحمه الله در قرن ششم، سال «2» ،(. که شیخ مفید رحمه الله (متوفّاي قرن پنجم، سال 413 ه. ق
در «4» و علامه بزرگوار حلّی «3» 548 هجري در دو کتاب خود
ص: 314
قرن هشتم سال 726 ه. ق. بر آن تصریح کردهاند.
مرحوم شیخ طبرسی، روایتی را از طبرانی نقل میکند و میگوید:
نوشته است: امام مجتبی علیه السلام در ماه ربیعالأول سال 49 ه. ق. « معجم » ایشان در کتاب »
«1» «. به وسیله زهر به شهادت رسیده است
امام حسن علیه السلام در روز پنجشنبه، هفتم ماه صفر سال پنجاه هجري رحلت » : در این جا قول سوّمی نیز وجود دارد و آن این که
«. نموده است
«2» . مرحوم علّامه مجلسی این قول را به شیخ ابراهیم کفعمی صاحب مصباح و بلد الأمین نسبت داده است
ابن قتیبه دینوري میگوید: چیزي از رحلت امام مجتبی علیه السلام نگذشت که معاویه اقدام به گرفتن بیعت از مردم شام براي
«3» . پسرش یزید کرد و این را طی بخشنامهاي به همه جهان اسلام اعلام نمود
مراسم کفن و دفن
آن گاه که امام حسن علیه السلام دار فانی را وداع گفت، عباس بنعلی علیه السلام، عبدالرحمان ابنجعفر و محمدبن عبداللَّهبن
عباس به کمک امام حسین علیه السلام شتافتند و آن حضرت با کمک آنان جنازه برادر را غسل داد، حنوط کرد و کفن نمود،
«. که در نزدیکی مسجد النبی بود، منتقل نمودند « بلاطه » آنگاه به
سپس جنازه را جهت تجدید عهد، نزدیک مرقد مطهّر رسول خدا صلی الله علیه و «5» ، در آن جا بر جنازه آن حضرت نماز گزاردند
آله بردند.
ممانعت از دفن در حرم پیامبر
صفحه 180 از 226
فرماندار مدینه، مروانبن حکم به اتفاق همراهان جلو آمدند و فریاد برآوردند: شما
ص: 315
میخواهید حسنبن علی را در کنار پیامبر دفن کنید؟!
از طرف دیگر عایشه سوار بر استر به جمعشان پیوست و فریاد زد: چگونه میشود کسی را که من هرگز او را دوست ندارم، به میان
خانه من داخل کنید؟! آیا سزاوار است عثمان در دورترین نقطه مدینه در قبرستان دفن شود و حسنبن علی در جوار پیامبر خدا؟!
«1» . هرگز نمیشود، من شمشیر به دست میگیرم و حمله میکنم و ممانعت خواهم نمود
عدهاي از امویان و آشوبگران به دنبال بهانه بودند و میخواستند فتنهاي به پا کنند که امام حسین علیه السلام با بردباري جنازه
برادرش را به سوي بقیع برگرداند و بنیهاشم را آرام نمود و در جوار جدهاش فاطمه بنت اسد در بقیع دفن کرد و از خونریزي و
فتنه به همان وضعی که امام مجتبی علیه السلام وصیت نموده بود جلوگیري کرد.
امام حسین علیه السلام رو به مروان کرده، فرمود: اگر برادرم وصیت کرده بود که در کنار جدش پیامبر صلی الله علیه و آله دفن
شود، میفهمیدي که تو کوچکتر از آنی که بتوانی ما را برگردانی و جلو دفن جنازه او را در میان حرم پیامبر صلی الله علیه و آله
«2» . بگیري
ابنشهرآشوب میافزاید: به هنگام بردن جنازه امام مجتبی علیه السلام به سوي بقیع غرقد، برخی به پشتیبانی امویان به جنازه آن
«4» . به طوري که هنگام دفن، هفتاد تیر از بدن آن حضرت جدا نمودند «3» ، بزرگوار تیراندازي کردند
و در قسمتهایی از زیارت جامعه ائمّه، خطاب به امامان معصوم علیهم السلام ماجراي شهادت آن بزرگوار را از زبان امام صادق
علیه السلام چنین نقل میکند:
.«... [ یا سادتی ... وأَنْتُمُ بَیْنَ صَ ریع فی المِحْرابِ قَدْ فَلَقَ السَّیْفُ هامَتهُ وَ شَ هیدٍ فوقَ الْجِنازَةِ قد شُکَّتْ بِالسّهامِ أکفانُهُ [أکفانه بالسهام »
«5»
ص: 316
اي سروران من ...! شما کسانی هستید که بعضی (علی علیه السلام) جسدتان در میان محراب عبادت در حالی که فرقتان شکافته »
بود، به شهادت رسیدید و بعضی از شما (امام مجتبی علیه السلام) شهیدي هستید که دشمنان اسلام بر جنازه شما تیراندازي کردند،
«.... به طوري که کفنتان سوراخ سوراخ گردید
بازتاب شهادت امام مجتبی علیه السلام
اشاره
شهادت مظلومانه سبط اکبر رسول خدا صلی الله علیه و آله پرده نفاق را از چهره کریه معاویه کنار زد؛ پرده نفاقی که ذوالفقار
امیرمؤمنان علیه السلام در صحراي صفین قادر بر دریدن آن نگردید.
«1» «. رحلت حسنبن علی [علیهما السلام] اولین خاك ذلّت و خواري بود که بر سر عرب پاشید » : عمرو بننَعجه میگوید
* واکنش مردم
امام باقر علیه السلام نسبت به بازتاب شهادت آن بزرگوار فرمود:
«2» .« مَکَثَ النّاسُ یَبْکون علَی الْحَسنِ بن علیّ وَ عُطِّلَتِ الْأسْواق »
صفحه 181 از 226
به هنگام شهادت امام مجتبی علیه السلام مردم گریه و زاري سردادند. حزن آنان را فرا گرفت و عزاداري نمودند و بازارها را »
«.؟؟؟ تعطیل شة
* حضور همگانی
جهمبن ابیجهم میگوید: چون امام حسن مجتبی علیه السلام رحلت نمود، بنیهاشم
ص: 317
همگی بسیج شدند و به تمام شهرها و روستاهاي اطراف مدینه که در آنها، انصار زندگی میکردند، رفتند و خبر شهادت آن
حضرت را با حزن و اندوه اعلان کردند. به مجرد شنیدن خبر رحلت آن بزرگوار، زن و مرد، کوچک و بزرگ همگی در تشییع
«1» . جنازه شرکت نمودند، بهطوري که بر اثر کثرت جمعیت در میان بقیع، اگر سوزن به روي زمین میافتاد به زمین نمیرسید
* مردم مکّه و مدینه
در مکّه معظّمه و مدینه منوره یک هفته عزاي عمومی بود و همه مردم؛ اعمّ از زنان، مردان و فرزندان » : ابن ابینجیح میگوید
«2» «. خردسال، در فقدان آن حضرت اشک میریختند
* مردم بصره
وارد «3» ابوالحسن مدائنی مینویسد: عبداللَّهبن سلمه جهت رساندن خبر رحلت جانگداز امام مجتبی علیه السلام براي زیادبن ابیه
بصره شد، که به محض پخش خبر شهادت آن حضرت، آه و ناله مردم بلند شد. ابوبکره برادر زیاد مریض بود، چون صداي گریه
حسنبن علی درگذشت و مردم از دست او » : مردم را شنید از همسرش مَیسَه بنت شحام پرسید: چه خبر شده؟ وي با بیپروایی گفت
«! آسوده شدند
ساکت باش! واي برتو! خداي سبحان او را از شرّ بسیاري آسوده کرد، ولیکن مردم با فقدان او » : ابوبکره با خشم و ناراحتی گفت
«4» «! خیر بسیاري را از دست دادند، خداوند حسن بن علی را رحمت کند
ص: 318
* همسر معاویه
ابن قتیبه نیز مینویسد:
خبر رحلت امام مجتبی علیه السلام چون به معاویه رسید، او و بعضی از همراهانش سجده شکر به جا آوردند و تکبیر گفتند، لیکن »
«1» «. فاخته همسر معاویه سخت ناراحت شد و معاویه را بر شادمانیاش نکوهش نمود و فریادش به إِنَّا للَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ بلند شد
* معاویه و یارانش
در آن زمان عبداللَّهبن عباس در شام به سر میبرد، او وقتی خبر خوشحالی معاویه را در رحلت امام مجتبی علیه السلام شنید، نزد وي
رفت و چون بر زمین نشست، معاویه گفت:
حسنبن علی مرد و هلاك گردید! عبداللَّه گفت: بلی، آنگاه چند مرتبه تکرار کرد:
«2» إِنَّا للَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ
صفحه 182 از 226
سپسگفت: معاویه! شنیدماظهار خوشحالی و شادمانی کردهاي! آگاه باش! قسم به خدا با مرگ حسنبن علی هرگز قبر تو پر
نمیگردد و کوتاهی عمر با برکت او بر عمر تو نمیافزاید. او رحلت نمود و حال آنکه وجودش بهتر از تو بود.
اگر امروز ما گرفتار فقدان آن وجود مبارك شدهایم، قبلًا به چنین مصیبتی در رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله مبتلا گشته
بودیم، ولیکن خداوند سبحان با تعیین جانشین نیکو، آن را جبران نمود. در این هنگام عبداللَّه فریادي برآورد و گریه زیادي کرد، به
طوري که هر کس در آن جا بود تحت تأثیر قرار گرفت و اشکش جاري گشت، حتّی معاویه خبیث هم گریان شد.
«3» «. هرگز مانند آن روز، مجلسی را چنان متأثر و گریان ندیدم » : راوي گفت
ص: 319
* بنیهاشم در مدینه منوره
چون امام حسن مجتبی علیه السلام در گذشت، زنان بنیهاشم یک ماه در سوگ آن حضرت » : حاکم در مستدرك مینویسد
«1» «. عزاداري و نوحه سرایی نمودند
«2» «. زنان بنیهاشم به مدت یک سال براي حسنبن علی عزاداري کردند » : عبیده بنت نائل از عایشه بنت سعد نقل میکند
ص: 320
درس بیست و هشتم: حضرت امام سجاد علیه السلام
ولادت:
مشهورترین نقل در تاریخِ ولادتِ امام زینالعابدین علیه السلام، این است که آن حضرت در روز پنجشنبه، پنجم شعبان المعظم سال
«1» . 38 ه. ق. دیده به جهان گشود
مکان ولادت:
«2» . همه منابع حدیثی و روایی، بهاتفاق، زادگاه امام سجّاد را مدینه دانستهاند
«3» . نویسندگان گفتهاند که آن حضرت در خانه فاطمه زهرا علیها السلام چشم به دنیاگشود
کنیه و القاب:
براي امام زینالعابدین علیه السلام این کنیهها یاد شده است:
ص: 321
«6» . و ابوالقاسم «5» ، ابوعبداللَّه «4» ، ابوالحسین «3» ، ابوبکر «2» ، ابو محمد «1» ، ابوالحسن
القاب آن حضرت چنین است:
« سیدالمتّقین، 1 «11» ، قدوةالزاهدین «10» ، ذوالثفنات «9» ، سجاد «8» ، سیدالعابدین «7» ، زینالعابدین
«18» . و سیدالمجتهدین «17» ، أمین «16» ، زکیّ «15» ، منارالقانتین «14» ، زینالصالحین «13» ، امامالمؤمنین
پدر و مادر:
صفحه 183 از 226
پدر بزرگوار امام سجاد حضرت امام حسین بن علی علیهما السلام و مادر ارجمندش شهربانو، دختر یزدگرد- آخرین شاه ساسانی
است.
ص: 322
همسران:
چهارمین امام معصوم، حضرت سجاد علیه السلام، با توجه به فرزندان زیادي که براي ایشان یاد کردهاند، همسران متعددي داشته
دخترِ عموي بزرگوارش امام حسن مجتبی علیه السلام، از طریق ،« امّ عبداللَّه » است، امّا در میان این همسران، تنها یکی از آنها به نام
عقد دائم به همسري آن حضرت در آمده بود و دیگران کنیزانی بودند که به وسیله حضرتش خریداري شده و افتخار یافته بودند
که از آن امام فرزندي داشته باشند.
فرزندان:
فرزند پسر و دختر «4» و حتی 20 «3» ،17 «2» ،16 «1» ، تعداد فرزندان امام سجاد علیه السلام را، در کتابهاي تاریخی و حدیثی، 15
دانستهاند.
شیخ مفید نام فرزندان حضرت امام زینالعابدین علیه السلام را این گونه آورده است:
-1 محمد (ابوجعفر، باقرالعلوم علیه السلام که مادر وي امّ عبداللَّه دختر امام حسن مجتبی علیه السلام بوده است.
-2 عبداللَّه 3- حسن 4- حسین، که مادر اینها امّولد (کنیز) بوده است. 5- زید 6- عمر، که مادر این دو امّولد است. 7- حسین
اصغر 8- عبدالرحمان 9- سلیمان که هرسه از یک مادر (امّ ولد) بودهاند 10 - محمد اصغر 11 - علی (وي را کوچکترین فرزند امام
سجاد دانستهاند) 12 - خدیجه (که با علی از یک مادر (امّ ولد) بودهاند. 13 - فاطمه 14 - علیّه 15 - ام کلثوم که مادر هرسه امّ ولد
«5» . بوده است
بسیاري از فرزندان علی بن الحسین علیهما السلام داراي اعقاب و نسلی نبودهاند و یا در تاریخ از نسل آنان چیزي ثبت نشده است و
یا در کودکی از دنیا رفتهاند.
ص: 323
ابن عنبه نسب شناس معروف، استمرار نسل امام سجاد علیه السلام را از طریق شش تن از فرزندان آن حضرت به نامهاي محمدالباقر
«1» . علیه السلام، عبداللَّه، زید شهید، عمر اشرف، حسین اصغر و علی اصغر دانسته است
در میان فرزندان علی بن الحسین با فضیلتترین، عالمترین و شریفترین فرزند را نخست امام باقر علیه السلام و سپس زید بن علی
دانستهاند، چنانکه از محمد بن منکدر نقل کردهاند:
«2» « هیچ کس را ندیدم که در فضیلت با علی بن الحسین برابري کند مگر زمانی که با فرزندش محمد باقر مواجه شدم »
زید بن علی:
زید بن علی بن الحسین کنیهاش ابوالحسین و یا ابوالحسن و معروف به زید شهید است. وي در سال 79 ه. ق. دیده به جهان گشود و
به سال 122 ه. ق. در عصر خلافت هشامبن عبدالملک مروان، به فرمان او به دست یوسف بن عمر ثقفی به شهادت رسید. او در
مبارزه علیه دستگاه ستمگر اموي، بسیار جدّي و صریح بود و در عین اعتقاد و اذعان به امامت و ولایت امام باقر و امام صادق علیهما
قیام مسلحانه علیه دستگاه اموي را وظیفه خود میدانست. «3» السلام
صفحه 184 از 226
مرکز اصلی فعالیتهاي سیاسیِ زید در کوفه بود و در همان منطقه قیام کرد و به شهادت رسید. زید افزون بر مبارزات سیاسی، در
به وي نسبت داده است که اگر این انتساب درست « الفقه » علم و دانش نیز شخصیتی والا داشت و ابو خالد واسطی کتابی را به نام
«4» . باشد نخستین کتاب فقهی به شمار میآید
ص: 324
جمال نیایشگران
امام زینالعابدین علیه السلام چون براي نماز آماده میشد و وضو میگرفت، رنگ چهرهاش دگرگون میشد وقتی از علت آن
جویا میشدند؛ میفرمود:
«1» «!؟ آیا میدانی که میخواهم به آستان چه بزرگی حاضر شوم و در مقابل چه مقامی قرار گیرم »
در خصوص عبادت و مناجات امام سجاد علیه السلام طاوس بن کیسان یمانی (م 106 ) از اصحاب آن حضرت خاطرات بسیاري
دارد. او میگوید:
امام را در حجر اسماعیل مشاهده کردم، او مشغول عبادت و مناجات با پروردگار بود، چون براي نماز میایستاد، رنگ چهرهاش »
گاه زرد و گاه گلگون میشد، بیم از خدا در اندامش متجلّی بود و چنان نماز میگزارد که گویی آخرین نماز اوست. چون به
سجده میرفت، تا دیر زمان در سجده میماند و چون سر بر میداشت قطرات عرق بر بدنش جاري بود. هماره تربت سیدالشهدا
«2» «. علیه السلام همراه داشت و جز برآن، پیشانی نمینهاد
و چون «3» . زیادي سجدهها و تداوم هر سجده امام سجاد سبب گردید که آن حضرت را سیّدالساجدین و زینالعابدین لقب دهند
میگفتند. « ذوالثفنات » این سجدههاي طولانی و فراوان، بر پیشانی آن امام همام اثر گذارده و پوست آن زِبر شده بود، به ایشان
هنگامی که امام زینالعابدین به راز و نیاز با باري تعالی میایستاد، چنان در جمال حق محو میشد و در یاد خدا غرق میگشت که
کمترین توجّه به اطراف خود نداشت.
و زمانی دیگر یکی از فرزندان ایشان آسیب دید ولی تا پایان نماز، امام سجاد «4» روزي در خانه آن حضرت آتش سوزي رخ داد
«5» . علیه السلام از آنها اطلاع نیافت
جلوههاي معنوي امام سجّاد در مراسم حج
یکی ازحالات معنوي و درس آموز امام علیه السلام، هنگام پوشیدنِ لباس احرامبود چنانکه:
وقتی آن حضرت لباس احرام میپوشید، رنگش از یاد خدا و عظمت و جلال او تغییر میکرد و چنان در جذبه معنویت حق قرار »
نیز ناتوان میشد. « لبّیک » میگرفت که از گفتن
همراهان حضرت با دیدن وضع معنويِ وي، بشدّت تحت تأثیر قرار گرفته و میپرسیدند:
لذا تا !« لا لبّیک » : چرا لبیک نمیگویی؟ امام در پاسخ آنها میفرمود: بیم آن دارم که لبّیک بگویم ولی خداوند در جوابم ندا دهد
«1» «. پایان اعمال حج، در جذبهاي الهی وتوجّهی خاص به خداوند قرار داشت
مورّخان براي امام سجّاد علیه السلام بیست سفرِ حج، ثبت کردهاند، آن هم سفرهایی که آن حضرت فاصله میان مکه و مدینه را
پیاده طی کرده است. امام در این سفرها، مرکب به همراه داشت ولی مصمم بود تا طریق خانه خدا را با پاي خویش بپیماید و در
«2» . مسیر محبوب، از وجود خود مایه بگذارد
صفحه 185 از 226
رسیدگی به فقرا و مستمندان
سفیان بن عیینه نقل کرده است: در یکی از سفرها که امام سجاد عازم حج بود، خواهرش سکینه- دختر حسین بن علی علیه السلام-
رسید، تمامی آن مبلغ را میان «3» « حرّه » هزار درهم به عنوان کمک هزینه سفر در اختیار وي نهاد ولی هنگامی که امام به نزدیکی
«4» . مستمندان تقسیم کرد
محمد بن اسحاق میگوید: بسیاري از خانوادههاي محروم و نیازمند مدینه، شبانگاه ازلطف و بخشش مردي ناشناس بهرهمند
میشدند وهرگز او رانشناختند مگرزمانی که
ص: 326
علی بن الحسین علیهما السلام از دنیا رفت و آن مرد ناشناس دیگر به سراغ آنان نیامد. آنگاه بود که دانستند آن امدادگر ناشناس
«1» ! زینالعابدین بوده است
آزادي بردگان
یکی از خدمات اجتماعی امام زینالعابدین علیه السلام آزادي بردگان بود. امام غلامان و بردگان بسیاري خرید، اما نه براي استثمار
بلکه به منظور تربیت دینی و اخلاقی و سپس فراهم آوردن زمینه آزادي آنان. مورّخان در این مورد نقل کردهاند:
«2» «. امام سجاد هزار بنده را در راه خدا آزاد کرد »
امام زینالعابدین از دیدگاه دیگران
جابر بن عبداللَّه انصاري (م 78 ه. ق.) صحابی معروف و مورد تکریم پیامبر صلی الله علیه و آله که موفق به درك حضور امام سجاد
سوگند به خداوند! در میان فرزندان انبیا کسی چونان امام سجاد دیده نشده است، مگر یوسف، » : علیه السلام شده است، میگوید
فرزند یعقوب علیه السلام اما سوگند به خداوند! که دودمان علی بن الحسین علیهما السلام از دودمان یوسف برتر است، چه این که
«3» . میان فرزندان علی بن الحسین کسی خواهد آمد که زمین را از عدل پر خواهد کرد، چونان که از ظلم پر شده است
عمر بن عبدالعزیز و امام سجاد
در یکی از مجالس که امام سجاد حضور داشت، عمر بن عبدالعزیز نیز وارد شد، امام قبل از ورود وي، حضرت مجلس را ترك
کرد. پس از بیرون رفتن امام، ابن عبدالعزیز از حاضران پرسید: امروز شریفترین مردم در جامعه ما چه کسی است؟ طبق معمول آن
زمان، همه گفتند: شخص حاکم و خلیفه، ابن عبدالعزیز گفت: نه، چنین نیست که شما میگویید! شریفترین مردم کسی است که
هم اکنون از مجلس ما خارج گردید (علی بن
ص: 327
الحسین علیهما السلام) زیرا او از خاندانی است که همه مردم آرزو دارند از آن خاندان باشند ولی او هرگز تمایل ندارد که به
«1» . خاندانی جز خاندان خویش بپیوندد و منتسب باشد
حماسه فرزدق و عظمت امام سجّاد
یکی از بارزترین نشانههاي شخصیّت اجتماعی امام زینالعابدین علیه السلام قصیده معروف فرزدق (م 110 ه. ق.) است.
صفحه 186 از 226
فرزدق این قصیده را در منظر انبوه حجگزارانی که از جاي جاي خطه اسلام گرد آمده بودند و همچنین در برابر چشمان خشم آلود
هشام بن عبدالملک، در مدح و ستایش امام سجاد علیه السلام سرود.
ستایشفرزدق از علیبنالحسین علیهما السلام در آن وضعیت و در آن محیط که بزرگترین کنگره اسلامی و مهمترین پایگاه دینی
به شمار میآمد، ستایشی ساده و بیپیامد نبود؛ زیرا مدح علی علیه السلام و خاندان وي در ذهن مردم ارتباطی ناگسستنی با رد و
طرد غاصبان خلافت داشت.
فرزدق زمانی شعر خود را باطنین گرمش انشا کرد که هشام با تکبّر و غرور در حلقه یاران و هوادارانش گام در خانه خدا نهاده بود
تا طواف کند.
حج گزاران انبوه بودند و بی توجّه به حضور هشام!
هشام خواست استلام حجر کند امّا ازدحام جمعیت مانع شد و او با ناکامی به کناري رفت و با همراهانش به نظاره طواف کنندگان
خانه خدا نشست.
در این هنگام شخصی با جامهها و هیئتی مردمی امّا با چهرهاي جذّاب و هیبتی معنوي به جمع طواف گزاران پیوست و چون به حجر
نزدیک شد و خواست حجر را استلام کند، مردم احترامش کردند، راه گشودند و او به آسانی استلام حجر کرد.
همراهان هشام با دیدن آن منظره به شگفت آمدند و از هشام پرسیدند: آن شخصی که مردم برایش راه گشودند و احترامش کردند
کیست؟
ص: 328
هشام که احساس حقارت و کوچکی میکرد، چنین وانمود که او را نمیشناسد! فرزدق که از نزدیک ناظر این گفتگوها بود،
دانست که هشام از سر حسادت و حقپوشی، اظهار ناآشنایی میکند و با خود گفت اکنون، لحظه ایفاي رسالت و گاه حق گویی
است.
فرزدق قدم پیش نهاد و جایی ایستاد که صدایش را هرچه بیشتر بشنوند و گفت: اي هشام، اي فرزند عبدالملک و اي برادر خلیفه،
اگر تو آن شخص را نمیشناسی، من او را خوب میشناسم!
گوش فرا ده تا وي را به تو معرّفی کنم.
دریاي عطوفت و احساسات فرزدق به جوش آمده بود. واژههاي عشق و محبّتش به خاندان علی علیه السلام چونان امواج دریا به
حرکت در آمد و به شیوه شاعران پرتوان عرب، شعري بالبداهه در وصف امام سجاد انشاد کرد.
امواج صدایش در مسجدالحرام پیچید و تأثیري عمیق بر روح و جان مردمان نهاد.
«1» ! جان مردم را پرورید و روح هشام را چون خرقهاي پوسیده درید
هشام پس از شنیدن شعر فرزدق، خشمگین شد و حقوقش را قطع کرد و با اعتراض به وي گفت: چرا از این گونه شعرها براي ما
خاندان اموي و مروانی نمیگویی؟
فرزدق در پاسخ گفت: اگر تو هم جدّي همانند جدّ او و پدري چونان پدر او و مادري به منزلت مادر او داشتی، براي تو هم
«2» .... ! میگفتم
فرزدق پس از سرودن این قصیده، مدّتها زندانی شد و به فرمان هشام محکوم به مرگ گردید، اما به دعاي امام سجاد از زندان و
اعدام رهایی پیدا کرد و علیبنالحسین علیهما السلام پس از نجات وي به اندازه چهل سال او، هزینه زندگیش را تأمین کرد و
فرمود: اگر میدانستم که به بیش از این نیاز داري به تو میبخشیدم! فرزدق، هدیه امام را دریافت کرد و پس از همان مدّت، بدرود
صفحه 187 از 226
«. حیات گفت
ص: 329
درس بیست و نهم: حضرت باقر العلوم علیه السلام
طلوع فجر دانش
امام محمد باقر علیه السلام در اول ماه رجب سال 57 هجري دیده به جهان گشود. حضرت سجاد پدر، و فاطمه دختر امام حسن
«1» . مجتبی علیه السلام مادر آن شمع فروزان هدایت بودند
از تسلط و احاطه فراوان او بر دانش دین حکایت دارد؛ آنگونه که پیامبر رحمت، حضرت محمد نیز پیش از تولد « باقر » لقب زیباي
«2» «. وي علم دین را کاملا موشکافی میکند » ؛« یبقر علم الدّین بقراً » : او به این لقب اشاره کرده بود
او در سه سالگی شاهد حماسه خونبار عاشورا بود؛ حادثه غمباري که در آن، عزیزترین و محبوبترین کسانش به بارگاه الهی راه
یافتند و با خون خویش ماهیت حاکمان منحرف اموي را عیان ساختند.
حضرت باقر علیه السلام 39 سال در سایه امامت پدر قرار داشت و از نسیم دانش و بینش او بهره جست و در همه حال همکار و
همراز او بود. جریان ملاقات جابربن عبداللَّه
ص: 330
انصاري- صحابی نامی پیامبر- با او در این مقطع شنیدنی است؛ او نزد امام رفت و نامش را پرسید، حضرت خود را محمدبن علیبن
حسین معرفی کرد، جابر امام را بوسید و سلام رسول خدا صلی الله علیه و آله را به وي رسانید، آنگاه این سخن پیامبر را به امام
گفت:
جابر! تو آنقدر عمر خواهی کرد که یکی از فرزندان من بنام محمد بن علی بن حسین را خواهی دید، خداوند به او نور حکمت »
«1» «. عطا فرموده است، سلام مرا به اوبرسان
گویند که جابر هر روز دوبار به دیدار امام میرفت و سپس در مسجد پیامبر مینشست و این پیشگویی آخرین فرستاده خدا را نقل
«2» . میکرد
ماهتاب هدایت
امام زین العابدین علیه السلام وقتی در سال 94 ه. ق. به شهادت رسید، امام باقر علیه السلام در مسند امامت نشست و کشتی هدایت
امّت را به دست گرفت. دوران 19 ساله امامت پیشواي پنجم با حاکمیت پنج خلیفه غاصب اموي همراه بود. حدود پنج سال از این
مدّت، در دوره حکومت ولید و سلیمان بن عبدالملک واقع شده بود و پس از آن بهدست عمربن عبدالعزیز افتاد. این خلیفه با ممنوع
ساختن دشنام بر امام علی علیه السلام و بازگرداندن فدك به امام باقر علیه السلام، رفتاري ملایم با خاندان علوي پیش گرفت، لیکن
این دوره 2 سال و چند ماه به طول نکشید و آنگاه یزیدبن عبدالملک و سپس هشامبن عبدالملک رفتار خشن و ظالمانه برادران
«3» . بدسیرت خود را دنبال کردند و به اذیت و آزار امام پرداختند
حضرت باقر علیه السلام با توجه به فراز ونشیبهاي موجود، از تلاش باز نایستاده، مشعل اسلام راستین را فروزان نگهداشت و با
بهره جستن از فرصتهاي استثنایی و نادر- همچون دوران عمر بن عبدالعزیز- مبانی و اصول مسائل عقیدتی و فقهی شیعه را تبیین
کرد و با تربیت دهها شاگرد نامور، نهضت علمی نوینی را پیریزي کرد، تلاش مقدسی که از برکت آن، احادیث بسیاري نشر و
صفحه 188 از 226
ترویج یافت و زمینه فعالیت آتی امام
ص: 331
صادق علیه السلام را فراهم ساخت.
محفل علمی امام، جایگاه حضور دانشمندان شیعه و سنی بود و جملگی از دریاي بیکران او سیراب گشته و بر ابّهت و عظمت مقام
امام اعتراف میکردند.
هیچگاه دانشمندان را ندیدمکه در محضر شخصی به اندازه محمدبن علی احساس کوچکی و » : عبداللَّه بن عطاي مکی گوید
حقارت نمایند. من خود شاهد بودمکه حکم ابنعتیبه باآن مقام و منزلتش در نظر مردم، در برابر محمد بن علی مانند کودکی بود
«1» «. که در محضر استاد و معلم خویش زانوي ادب برزمین نهاده است
ابو یوسف انصاري میگوید: از ابو حنیفه پرسیدم: آیا تا کنون با محمدبن علی ملاقات کردهاي؟ گفت آري، یک روز از او
پرسیدم: آیا گناهان را هم خداوند اراده مینماید؟ فرمود: آیا در اینصورت گناهکاران بیاختیار مرتکب معاصی میگردند؟
«2» . ابو حنیفه گفت: من هیچ پاسخی را ندیدم که اینگونه شنونده را ساکت و قانع کند
محمدبن مسلم، زرارة بن اعین، ابو بصیر، بریدبن معاویه عجلی، جابربن یزید و حمران بن اعین از شاگردان برجسته مکتب امام باقر
علیه السلام به شمار میرفتند و امام صادق علیه السلام درباره چهار شخصیت نخست میفرماید:
مکتب ما و احادیث پدرم را چهار نفر زنده کردند. اگر اینها نبودند کسی از تعالیم دین و مکتب پیامبر بهرهاي نمییافت این چند »
نفر حافظان دین بودند. آنان از میان شیعیان زمان ما، نخستین کسانی بودند که با مکتب ما آشنا شدند و در روز رستاخیز نیز پیش از
«3» «. دیگران به ما خواهند پیوست
هر موضوعی که به نظرم میرسید از امام باقر علیه السلام میپرسیدم و جواب میشنیدم، به طوري که » : محمد بن مسلم میگوید
«4» «. سیهزار حدیث از امام پنجم آموختم
ص: 332
«1» « ابو جعفر هفتاد هزار حدیث برایم نقل کرد » : جابربن یزید جعفی میگوید
گفتنی است که سخنان و احادیث امام باقر علیه السلام در کتب شیعه فراوان به چشم میخورد. آثار مورّخان و دانشمندان اهل سنت
نیز آکنده از گفتار حضرت باقر علیه السلام است و نام امام در آثاري چون موطأ مالک، سنن ابیداود، مسند ابیحنیفه، تفسیر
«2» . کشاف زمخشري به چشم میخورد
حدیث محبت
روح نورانی پیشواي پنجم در محبت الهی ذوب شده بود و او همواره در پیشگاه عظمت ربوبی اظهار بندگی میکرد و با تمام وجود
او را میپرستید.
امام صادق علیه السلام از صفاي معنوي پدر چنین یاد میکند:
پدرم همواره در حال ذکر بود. وقتی با او راه میرفتم و یا غذا میخوردم، او ذکر خدا میکرد. هنگامی که با مردم سخن میگفت »
نیز از ذکر خدا غافل نمیشد. اورا میدیدم که زبانش حرکت میکرد و لا إله إلّااللَّه میگفت. پدرم ما را جمع میکرد و به ما امر
میفرمود تا طلوع آفتاب ذکر بگوییم. به هریک از ما که خواندن میدانست دستور میداد قرآن بخواند و آنانکه خواندن
«3» «. نمیدانستند میفرمود ذکر بگویند
«4» . در حالات معنوي آن امام روایت کردهاند که: در هر شب و روز صد و پنجاه رکعت نماز میگزارد
صفحه 189 از 226
با محمد بن علی علیهما السلام به قصد خانه خدا از خانه بیرون شدیم، هنگامی که به » : افلح- غلام آن حضرت- میگوید
مسجدالحرام رسیدیم و چشم مبارك او به خانه خدا افتاد، صدایش به گریه بلند شد. عرض کردم: پدر و مادرم فداي شما! اگر
وَیْحَکَ یا أفْلح! وَ لِمَ لا أبْکی، لَعَلَّ اللَّه » : قدري صدایتان را بلندتر کنید مردم متوجه شما میشوند، فرمود
ص: 333
افلح، واي برتو! چرا گریه نکنم، شاید به خاطر همین گریه، خداوند مرا مورد » ؛«... تعالی یَنْظُر إلَیَّ مِنْه برحمۀ فأفوز بها عنده غداً
«. رحمت قرار دهد و فرداي قیامت رستگار شوم
سپس امام طواف کرد و کنار مقام ابراهیم آمد تا نماز بگزارد. هنگامی که سر از سجده برداشت محل سجود او از شدت گریه
«1» «. خیس شده بود
پنجمین ستاره پرفروز آسمان ولایت خطاب به جابر بن یزید جعفی فرمود:
جابر! به خدا سوگند شب را با حزن و نگرانی صبح نمودم. اندوه من به خاطر آخرت است .. این خانه آخرت است که زنده است »
و سزاوار نیست که انسان مؤمن به زینتهاي فریبنده دنیا دل بربندد و آرامش خود را در آنها جستجو کند. بدان که دنیا گرایان
«2» «.... مردمانی غافل، فریب خورده و نادان هستند و آخرت گرایان افرادي باایمان
بیشک این صفاي درونی و محبت فراوان امام به پروردگار عالم و دوري از ظواهر فریبنده دنیا براي راهجویان سعادت، راهگشا
است.
سیره اجتماعی
برخورد امام باقر علیه السلام با مردم، نسخه احیاي پیوند و صمیمیّت میان امت اسلامی است. آن حضرت بر همنشینی و دیدار با
مردم اصرار داشت و با رویی گشاده از ایشان استقبال میکرد.
هرگاه دوستان و برادران آن امام به حضورش میآمدند، از خانه آن بزرگوار بیرون نمیرفتند مگر » : یکی از نزدیکان امام میگوید
ما حَسَ نۀ الدّنیا إلّا صِ لَۀالإخوان » : اینکه با غذاهاي خوب ایشان را پذیرایی میکرد و لباسهاي نفیس به آنان هدیه میداد و میفرمود
«3» «. نیکی دنیا چیزي نیست جز هدیه دادن به برادران و دوستان » ؛« وَالمعارف
در سفر، رفیق و همراه امام باقر علیه السلام » : یکی از دوستان امام به نام ابیعبیده میگوید
ص: 334
بودم. در طول سفر همیشه نخست من سوار بر مرکب میشدم و سپس آن حضرت بر مرکب خویش سوار میشد. زمانی که بر
مرکب مینشستیم و در کنار یکدیگر قرار میگرفتیم، آن چنان با من گرم میگرفت و از حالم جویا میشد که گویی لحظاتی قبل
در کنار هم نبودهایم و دوستی را پس از روزگار دوري جسته است.
به آن حضرت عرض کردم: اي فرزند رسول اللَّه! شما در معاشرت و لطف و محبت به همراهان و رفیقان به گونهاي رفتار میکنید
که از دیگران سراغ ندارم و براستی اگر دیگران دست کم در اولین برخورد، رفتار خوشی با دوستانشان داشته باشند، ارزنده خواهد
بود. امام باقر علیه السلام فرمود: آیا نمیدانی که مصافحه و دست دادن چه ارزشی دارد؟
مؤمنان هرگاه با یکدیگر مصافحه کنند و دست دوستی بفشارند، گناهانشان همانند برگ هاي درخت فرو میریزد و در منظر لطف
«1» . خدایند تا از یکدیگر جدا شوند
اسود بن کثیر گوید: تهیدست شدم و دوستانم به من رسیدگی نکردند، نزد امام باقر علیه السلام رفتم و از نیازمندي خود و جفاي
بد برادري است آن کس که به هنگام » ؛« بئس الأخ أخٌ یرعاك غنیّاً و یقطعک فقیراً » : برادران شکوه کردم، آن حضرت فرمود
صفحه 190 از 226
آنگاه امام به خدمتکار خود «! توانمندي حالت را بپرسد و تو را در نظر داشته باشد ولی زمانی که نیازمند شدي، از تو جدا شود
دستور داد تا هفتصد درهم به من بدهند، سپس فرمود: این مقدار را خرج کن و هرگاه تمام شد و نیاز داشتی باز مرا از حالت خود
«2» . آگاه ساز
امام صادق علیه السلام از توجه پدر به نیازمندان یاد میکند و میفرماید: روزي نزد پدرم آمدم، ایشان در حال تقسیم هشت هزار
«3» . دینار بین تهیدستان مدینه بود. او یک خانواده یازده نفري را که همه برده بودند، آزاد کرد
«. این را قبل از اینکه بیایید براي شما کنار گذاشته بودم » ؛« هذِهِ مُعَدَّةٌ لَکُمْ قَبْلَ أنْ تَلْقونی » : و یا لباسی براي ما میآورد و میفرمود
«4»
ص: 335
شهادت
هشامبن عبدالملک از ارتباط تنگاتنگ میان امام و مردم بیم داشت و آن چشمه هدایت را تهدید جدي براي خلافت خاندان اموي
میدانست، لذا آن حضرت را پس از دستگیري به دمشق منتقل کرد و زیر نظر شدید مأموران قرار داد.
هنگامی که ابو جعفر علیهما السلام به شام برده شد، براي دیدار با هشام به خانه او رفتم، قبل از آنکه امام » : ابوبکر حضرمی گوید
وارد شود، هشام به یارانش گفت: هنگامی که من از سرزنش محمد بن علی علیهما السلام دست کشیدم شما او را به باد سرزنش
بگیرید.
سپس دستور داد تا امام را وارد کنند. هنگامی که ابوجعفر علیهما السلام وارد شد با اشاره دست به یکایک حاضران سلام کرد و
نشست. هشام از اینکه امام به هنگام سلام او را خلیفه نخوانده و بدون اجازه او نشسته است، بسیار خشمگین شد. آنگاه به توهین و
برخاست «1» توبیخ امام پرداخت و حاضران یکی پس از دیگري به حضرت بیاحترامی کردند. پس از آنکه همه ساکت شدند، امام
و فرمود:
مردم! به کجا میروید و چه جایی براي شما اراده شده است؟ گذشتگان شما بوسیله ما هدایت شدند و پایان شما هم به ما ختم
میشود. اگر حکومت زودگذري در دست شماست بدانید که حکومت همیشگی از آن ماست. پس از حکومت و قدرت ما
پس از سخنان امام، هشام دستور داد .« والْعاقِبۀُ لِلْمُتّقینْ » : حکومتی نخواهد آمد؛ زیرا ما اهل عاقبت هستیم و خداوند متعال میفرماید
امام باقر علیه السلام در زندان با زندانیان به گفتگو پرداخت و پس از چندي آنان شیفته حضرت «2» . آن حضرت را زندانی کنند
و آنگاه ایشان را بهوسیله زهر مسموم کرد و به شهادت «3» شدند، هشام که نقشه خود را ناکام یافت امام را روانه مدینه ساخت
«4» . رساند. موّرخان تاریخ شهادت امام باقر علیه السلام را 7 ذيالحجه سال 114 ه. ق. دانستهاند
ص: 336
درس سیام: سیره عملی امام باقر علیه السلام
شمایل
از آن روي باقر نامیده شد که شکافنده علم، پرچمدار دانش و «1» . بود « باقر » و لقبش « ابوجعفر » کنیهاش ،« محمد » نام شریفش
«2» . آشکار کننده گنجهاي نهان علوم و معارف بود
و سنگین «7» قوي هیکل «6» ، و میان باریک «5» میانه بالا «4» ، مردي بود گندمگون «3» . آن گرامی به پیامبر شباهت بسیار داشت
صفحه 191 از 226
«. وزن
پوستش نرم «10» . و ریشی سیاه «9» صورتی گِرد داشت
ص: 337
بود. «5» و پیچیده موي «4» پیوسته ابروي «3» ، تابنده روي «2» . و صدایش نیکو «1» و لطیف بود
او قهقه «9» . به گاهِ خنده، دندانهایش چون درّ میدرخشید «8» . و دندانهایی درشت داشت «7» بینیِ کشیده «6» ، چشمانی بزرگ
«10» . نمیزد
و بدنش «12» رخسارش را خالی زینت بخشیده بود «11» ،« خدایا! بر من خشمگین مشو » : و چون خندهاش تمام میشد میفرمود
چون خشمگین میشد، خشمگینانه به آسمان مینگریست، چنانکه بیننده «14» ، و سرش به پایین متمایل بود «13» خال قرمزي داشت
«15» . خشم را در چهرهاش میدید
اوصاف
جانشین پدر بود و بزرگِ علویان. در علم و تقوا، زهد و پارسایی، بزرگی و آقایی
ص: 338
دوست و دشمن به فضل و برترياش «1» ، سرآمد بنیهاشم بود. نامش در میان مردم مشهور، بزرگیاش در بین شیعه و سنی آشکار
«3» . و علم و فضلش در میان سران مذاهب و بزرگان فقها، ضربالمثل بود «2» ، معترف
دانشمندان بزرگ در نزد وي چون کودکی «4» . مسلمانان در هر مسألهاي در میماندند، به گنجینه دانش وي روي میآوردند
«5» . دانشآموز در نزد معلّم بودند
ارباب مذاهب و «6» . آخرین بازمانده یاران پیامبر، در مجلس درسش حاضر میشد و علم میآموخت « جابر بن عبداللَّه انصاري »
«7» . جویندگان دانش، پرسشهاي مشکل خود را از حضرتش میپرسیدند
عبادت
و چون سر از سجده بر میداشت. «9» نماز زیاد میخواند «8» ، همیشه به یاد خدا بود، در همه حال نام خدا بر لب داشت
«10» . سجدگاهش از اشک چشمش تر شده بود
خدایا! فرمانم دادي نبردم، نَهْیَمْ کردي اطاعت نکردم، » : فرمود: پدرم در مناجات شبانهاش میگفت «11» امام صادق علیه السلام
«12» «. اکنون بندهات نزد تو آمده و عذري ندارم
آنگاهکه به سفرحج میرفت، چون به حرم میرسید، غسلمیکرد. کفشهایش را در
ص: 339
و چون وارد مسجد الحرام میشد، به کعبه نگاه میکرد و با صداي بلند میگریست. «1» . دست میگرفت و مسافتی را پیاده میرفت
چون غمگین میشد، زنان و کودکان را جمع میکرد، او دعا میکرد و «2» . حتی در شب وفاتش، مناجات شبانهاش را ترك نکرد
«. آنها آمین میگفتند
مهابت و شجاعت
و «4» . علم، تقوا، زهد و پارساییاش چنان عظمت، جلالت و ابّهتی به وي داده بود که کسی نمیتوانست او را سیر نگاه کند
صفحه 192 از 226
«5» . با همه عظمت و بزرگیشان، در نزد او کودکی دانشآموز مینمودند « حکم بن عُتَیْبه » دانشمندان بزرگ؛ از جمله
یکی از همراهان هشام بن عبدالملک خلیفه اموي، به هنگام حج، چون توجه و احترام مردم به آن حضرت را دید، تصمیم گرفت با
«6» . طرح سؤالی او را شرمنده کند و چون به نزد آن گرامی رسید و چشمش به او افتاد، تنش لرزید، رنگش پرید و زبانش بند آمد
یا آنکه در میان مردم همانند یکی از آنها بود و از متواضعترین مردم به شمار میآمد، ولیدر مقابل ستمکارانشجاعانه میایستاد
واز حق وحقیقت دفاع میکرد. آنگاه که خلیفه اموي، هشامبن عبدالملک آن حضرت را به دمشق احضار کرده بود، در مجلسی که
تمام سران اموي گرد آمده بودند، ابتدا هشام و سپس دیگر سران بنیامیه آن حضرت را سرزنش کردند.
او مردانه بهپا خاست و از اسلام و اهل بیت پیامبر دفاع کرد، بهگونهاي که هشام از
ص: 340
سخن آن حضرت، که امویان را غاصب حقوق اهل بیت معرفی میکرد، به اندازهاي خشمگین شد که فرمان داد امام را زندانی
در مجلسی دیگر در نزد هشام، در حالی که در کنار او و بر تخت وي نشسته بود، در پاسخ هشام، حقانیت خانواده خود را «1» . کنند
«2» . اثبات کرد، هشام از پاسخ امام چنان به خشم آمد که صورتش سرخ شد و چشمانش برگشت
حتی در شب وفاتش، مناجات شبانهاش را ترك نکرد. هرگاه غمگین میشد، زنان و کودکان را پیرامون خود گرد میآورد و دعا
میکرد و آنها آمین میگفتند.
رفتار با یاران و دیگر مردم
دوست داشتنیترین کارها نزد خدا » : آن بزرگوار، یارانش را به همدردي و برادري و نیز یاري مسلمانان سفارش میکرد و میفرمود
«3» «. این است که مسلمانی، شکم مسلمانی را سیر کند، غمش را بزداید و دَینش را ادا کند
اگر نیمه شب مهمانی «5» . حتی با کسانی که نسبت به او رفتار بدي داشتند! از بدکاران در میگذشت «4» ، با همه مهربان بود
در تشییع جنازه مردمِ عادي شرکت «6» . میرسید، با مهربانی، در به رویش باز میکرد و در باز کردن بار و بنهاش به او یاري میداد
و میفرمود: «8» لغزشهاي یاران را نادیده میگرفت «7» ، میکرد
ص: 341
«1» «. اصلاح امور زندگی و روش برخورد با مردم چون پیمانه پُري است که دو سوم آن زیرکی و یک سوم آن گذشت است »
از تحقیر مسلمانان نهی میکرد و به غلامان و کنیزانش میفرمود:
«2» «. فقیران را فقیر ننامید و آنها را با این نام نخوانید، بلکه آنان را به بهترین نامهایشان صدا بزنید »
در اصلاح جامعه و جلوگیري از فساد و تنبیه بدکاران تلاش میکرد، آنگاه که از دزديِ افرادي آگاه شد به غلامانش دستور داد،
یاران و همراهان را غذا «3» . آنها را گرفتند و به والی مدینه تحویل دادند و اموال دزدیده شده را، خود به صاحبان آنها برگرداند
میداد و چون کمی از آنان فاصله میگرفت در برخورد مجدد با آنان چنان احوال پرسی میکرد که گویا مدتها آنها را ندیده
«4» . است
آراستگی ظاهر
و به دو طرف سرشانه «5» « هرکس موي نگه میدارد، آنرا مرتب کند و فرق بگذارد » : موي سرش تمیز و مرتب بود و میفرمود
«7» . و موهاي دو طرف صورت و زیر چانهاش را میسترد. حجامت میکرد «6» کند. ریش خود را کوتاه میکرد و خط میگرفت
دندانهایش را که سست شده بود، با طلا محکم «8» . دستها و ناخنهایش را حنا میگرفت
صفحه 193 از 226
ص: 342
«2» . بود « الِعزَّةُ للَّهِ » انگشتري در دست میکرد. نقش انگشترياش «1» . کرد
غذا خوردن
پایان میبرد، و آنچه که در اطراف سفره ریخته میشد، اگر در خانه بود، برمیداشت «... الحمدللَّه » آغاز و با «... بسم اللَّه » غذا را با
«3» . و اگر در بیابان بود براي پرندگان وا مینهاد
میهمانی دادن
و به یاران خود سفارش میکرد که: دوستان و همکیشان خود را «4» غذا دادن به مؤمنان، بهویژه شیعیان را بسیار مهم میشمرد
میفرمود: «5» . میهمان کنند و غذا بدهند
«6» «. کمک به خانواده یک مسلمان و سیر کردن شکمشان و بینیاز کردن آنها از مردم، برایم از هفتاد حج بهتر است »
خانهاش «7» . به سیر کردن شکم انسانها بسیار اهمیت میداد و سیر کردن یک نفر نزد وي، از آزاد کردن یک بنده بهتر بود
منزلگاه شیعیان، مسلمانان، غریبان و رهگذران بود.
«9» . اجازه نمیداد میهمانش کار کند «8» میهمان زیاد به خانه میبرد. به میهمانان غذاي لذیذ میداد
ص: 343
تجارت و کار
یارانش را به کار و کسب تشویق میکرد. از شغل آنها میپرسید؛ اگر بیکار بودند سفارش بسیار میکرد که به کاري مشغول شوند
و میفرمود: «1»
«. دشمن دارم «2» ، من کسی را که کار و کاسبی را رها کرده و به پشت بخوابد و بگوید؛ خدایا! روزيام ده »
به یکی از یارانش که بیکار بود فرمود:
«3» «! مغازهاي بگیر، جلویش را جاروب کن و آب بپاش، بساطی در آن بگستر، چون چنین کنی وظیفهات را انجام دادهاي »
«. به یارانش سفارش میکرد که اگر آب یا زمینی را میفروشند حتماً با پول آن آب و زمین بخرند
آن گرامی، تنها سفارش به کار نمیکرد، بلکه خود نیز به باغ و مزرعه خویش میرفت و حتی در هواي گرم تابستان، عرق ریزان
و غلامان خویش را که به کاري وامیداشت بر «! دنیا چه یاور خوبی براي طلب آخرت است » : کار میکرد. آن حضرت میفرمود
آنها سخت نمیگرفت و آنها را در انجام کار آزاد میگذاشت؛ اگر کارشان سنگین و مشکل بود، خود نیز به آنها کمک میکرد و
میفرمود:
«5» «. هرگاه غلامان خود را به کار میگیرید و کار بر آنان سخت است، خودتان نیز با آنان کار کنید »
ص: 344
سخاوت و بخشش
در عین حال بخشندگیاش بین خاصّ و عام آشکار و «1» ، امام باقر علیه السلام با آنکه درآمدش کم، خرجش بسیار و عیال وار بود
افراد زیادي به امید بهرهمندي از جود و کرمش به سویش میشتافتند و «2» . بزرگوارياش مشهور و فضل و نیکیاش معروف بود
صفحه 194 از 226
هرکس به خانهاش وارد میشد، از آنجا بیرون نمیرفت، مگر آنکه غذایش میداد، لباس «3» . هیچ یک ناامید بر نمیگشتند
نیکویش میپوشاند و مبلغی پول به او میبخشید.
آن حضرت یاور بیچارگان، یار درماندگان و دستگیرِ راه «4» . بخشش او به حدي بود که مورد اعتراض نزدیکان قرار میگرفت
ماندگان بود.
پیش از آنکه » : هرگاه شیعیانش از شهرهاي دیگر به دیدارش میرفتند، زاد و توشه راه و لباس و جایزهشان میداد و میفرمود
«5» «. ملاقاتم کنید اینها برایتان آماده شده بود
هم خود میبخشید و هم به یاران و خویشانش سفارش میکردکه بخشنده باشند، «6» . جایزههایش بین پانصد تا هزار درهم بود
به «7» . دریک روز هشت هزار دیناربه مستمندان مدینه بخشید و خانوادهاي را که یازده نفر و همگی غلام و کنیز بودند، آزاد کرد
سبب بخششهایش، نیازمندان زیادي به منزلش مراجعه میکردند و آن حضرت به غلامان و کنیزانش سفارش میکرد که آنها را
تحقیر نکنند و گدا ننامند بلکه آنان را به بهترین
ص: 345
نیک و زشت و صدقه روز جمعه دو چندان » : و میفرمود «2» هر روز جمعه یک دینار صدقه میداد «1» . نامهایشان صدا بزنند
پیوسته یارانش را به «4» «. نیکی، فقر را میزداید و بر عمر میافزاید و از مرگ بد پیشگیري میکند » : و نیز میفرمود «3» « میشود
همدري و دستگیري یکدیگر سفارش میکرد و میفرمود:
«5» «. چه بد برادري است برادري که چون غنی باشی همراهت باشد و چون فقیر شوي تو را تنها بگذارد »
و میفرمود:
«6» «. برادري آنگاه کامل است که یکی از شما دست در جیب رفیقش کند و هرچه میخواهد برگیرد »
ص: 346
درس سی و یکم: امام صادق علیه السلام
تاریخچه
ششمین امام معصوم، در سال 83 هجري در مدینه منوّره دیده به ،« صادق » حضرت امام جعفر بن محمّد علیهما السلام، ملقّب به
جهان گشود. در 31 سالگی (سال 114 هجري) مسؤولیت خطیر امامت را بر عهده گرفت و مدّت امامتش 34 سال به طول انجامید.
در کنار « بقیع » در سال 148 هجري ( 65 سالگی) بهدست منصور خلیفه عباسی مسموم و شهید شد. ( 25 شوال). مزار شریفش در
«1» . پدر، جدّ و عمو (امام باقر، امام سجاد و امام حسن علیهم السلام) قرار دارد
عصر سرنوشت ساز
امام صادق علیه السلام در اواخر حکومت امویان و اوایل حکومت عباسیان؛ یعنی 18 سال در عصر اموي و 16 سال در عصر عباسی،
مسؤولیت حسّاس و کلیدي امامت شیعه را، با نهایت درایت بر عهده گرفت و به سر منزل مقصود رساند. این دوران بسیار مهمّ و
مغتنم
ص: 347
بود؛ زیرا حاکمان جائر اموي و عباسی تا حدود زیادي به خود مشغول گشتند و در صدد رفع مشکلات بسیار خود بودند و فرصت
صفحه 195 از 226
کامل و کافی براي رسیدگی دقیق و همه جانبه به فعالیتهاي اصلاحی امام صادق علیه السلام نداشتند و این بهترین موقعیت بود تا
آن امام حکیم به اصلاح کژیها و انقلاب فرهنگی در اندیشهها و باورها بپردازد و زیر بناي فکري و اعتقادي خلل ناپذیري براي
نهضتهاي فکري و انقلابی، بیش از پیش فراهم سازد.
طومار بنی امیه در سال 132 هجري برچیده شد و روزگار بنی عباس فرا رسید.
زوال امویان به تدریج صورت گرفت و بنابراین، از سالها قبل از سال 132 میتوان نشانههایی بر آن یافت و درست است که دوره
18 ساله از امامت امام صادق علیه السلام در عصر اموي (یعنی از 114 تا 132 ) روزگار سقوط و ضعف و زوال نامیده شود. همچنین
قوّت و استواري عباسیان نیز به یک باره انجام نشد و اندك اندك واقع گردید. پس اگر دوره 16 ساله از امامت امام صادق علیه
السلام در عصر عباسی (یعنی از 132 تا 148 ) زمان اضطراب و دگرگونی و نوپایی نامیده شود رواست؛ چه آنکه عباسیان حدود پنج
قرن و به طور دقیق تا سال 656 هجري حکمرانی کردند.
در عصر امامت امام صادق- که جان خوبان به فداي خاك پایش-، هشامبن عبدالملک ( 105 تا 125 هجري) و ولید بن یزید بن
عبدالملک ( 125 تا 126 هجري) و یزید بن ولید بن عبدالملک ( 126 هجري) و مروان بن محمّد (معروف به مروان حمار) ( 126 تا
132 هجري) از سلسله اموي، و عبداللَّه بن محمد مشهور به سَفّاح (از 132 تا 137 ) و ابوجعفر منصور دوانیقی ( 137 تا 158 هجري)
از سلسله بنی عباس حاکم بودند.
این حاکمان که در دشمنی با علویان و شیعیان و فسق و فجور مشترك بودند، به حسب اوضاع و احوال زمانه، با توجه به کمیت و
کیفیت مشکلات خود، برخوردهایی متفاوت و گاه متخالف با یکدیگر نسبت به امام صادق علیه السلام از خود نشان میدادند که
هدف همه آن رفتارها، چیزي جز کنترل و بلکه تضعیف موقعیّت آن امام بزرگوار نبود. البته در ظاهر، گاه این خلفا به مدح و ثناي
امام علیه السلام نیز میپرداختند و ... امّا باطن و هدف چیز دیگر بود.
148 هجري) چهار تن از شیعیان برضدّ حکّام ستمگر زمان قیام کردند که هدف و - در دوره امامت امام صادق علیه السلام ( 114
طرحی مکتبی و الهی داشتند. آنان مورد تأیید و
ص: 348
پشتیبانی پنهانی امام صادق علیه السلام قرار گرفتند اما در ظاهر امام علیه السلام با آنان ارتباطی نداشت.
قیام زید بن علی علیه السلام در سال 122 هجري و قیام یحیی بن زید در سال 125 هجري در دوره اموي و قیام محمّد معروف به
نَفْس زکیّه در سال 145 هجري و قیام ابراهیمبن عبداللَّه (شهید باخمري) در همان سال ( 145 هجري) در دوره عباسی واقع شد. هر
چهار قیام به شکستِ ظاهري و شهادت رهبران آن (چهار شیعی حسینی) انجامید امّا دو قیام اوّل، مردم را هر چه آگاهتر کرد و
مقدمات زوال حکومت اموي را هر چه بیشتر فراهم نمود و دو قیام دیگر به مردم امید بخشید و امّت ستمگران را درهم شکست.
یکی دیگر از ویژگیهاي عصر امامت امام صادق علیه السلام، جنگ عقاید و نهضتها و انقلابهاي فکري و اعتقادي بود؛ از جمله
زندیقها که منکر خدا و دین و پیغمبر بود و گرایش مادّي داشت، ابن ابی العَوجاء بود. فقهایی چون ابوحنیفه دین را بر اساس نظر
شخصی خود و رأي و قیاس ناروا بیان میکردند و حکم میدادند. تصوّف و متصوّفه نیز در این عصر سعی داشتند که اسلام را
وارونه جلوه دهند و انحرافاتی داشتند. در این دوران بازار قرآن و تفسیر قرآن بر اساس آراء شخصی و ذوق و گرایشهاي گروهی
رواج بسیار داشت و همچنین بحثهاي کلامی مثل جبر و اختیار بشدّت و به وسیله متکلّمان گوناگون مطرح میگردید.
خورشید هدایت
در این عصرِ پُرفتنه، که اشارهاي به آن شد، امام صادق علیه السلام در برابر همه انحرافها و شیطنتها و نادانیها ایستاد و چراغی
صفحه 196 از 226
فروزان فراروي حقّ طلبان گردید و راه را از بیراه باز شناساند و با ایمان و عمل صالح خود به شیعیان و آزادگان درس زندگی
آموخت و شور و نشاط و امید به حیاتِ سازنده اسلامی بخشید.
امام صادق علیه السلام در این عصر چند کار مهمّ و اساسی انجام داد:
الف- باتهذیب نفس واخلاق اسلامی وانسانیخود، چهره نورانیانسان تربیت شده اسلام وقرآن رابه همگان نشان داد و الگو شد.
و یا شهرستانی « ما رَأَتْ عَینٌ وَ لا سَمِعَت اذُنٌ وَ لا خَطَر عَلی قَلْبِ بَشَرٍ افْضَلَ مِنْ جَعْفَر بن مُحَمّد » : بهطوريکه مالکبنانس میگوید
ص: 349
هُوَ ذُو عِلمٍ غَزیرٍ و أدبٍ کاملٍ فی الحِکمۀ و زهدٍ فی الدّنیا وَ وَرَعٍ تامٍّ » : که از سنّیان متعصّب است میگوید « الملل و النحل » صاحب
مالک بن انس- یکی از امامهاي چهارگانه اهل سنّت- میگوید جعفربن محمّد از عباد و زهاد بزرگی بود که «.... عَنِ الشّ هوات
براستی از خدا خشیت دارند. من در سفر حجّ همراه امام صادق علیه السلام بودم. آنگاه که به میقات رسید، هنگام پوشیدن لباس
دیگران به صورت عادي و معمولی لبیک گفتند، امّا حال امام صادق علیه « لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ » احرام و گفتن تلبیه، ذکر معروف
السلام منقلب و دگرگون بود و هر چه میخواست ذکر بگوید، صدا در گلویش ناتمام میماند و نزدیک بود که به زمین بیفتد.
مالک میگوید جلو رفتم و گفتم: اي فرزند رسول اللَّه! راه و چاره دیگري نیست، هر طور شده لبیک بگویید. امام صادق علیه
السلام فرمود:
اي فرزند ابی عامر! چگونه به خود جرأت دهم و لبیک بگویم؟! لبّیک گفتن؛ یعنی خدایا! تو مرا به آنچه میخوانی با کمال »
سرعت اجابت میکنم و آماده در خدمتم. امّا من چگونه چنین بگویم و خود را بنده آماده به خدمت خدا بشمارم؟! اگر در جوابم
«1» «!؟ چه کنم « لا لبّیک » گفته شود
ب- با علم الهی و فراوان خود آنچنان به نورافشانی در مورد تفسیر قرآن، فقه، کلام، حدیث و ... پرداخت که جاحظ- سنّی
«... جعفربن محمّد، الّذي مَلَأَ الدُّنیا علمُهُ و فِقْهُهُ » : متعصّب و ضدّ شیعه- اعتراف میکند که
امام علیه السلام به تعلیم حقایق اسلام و تبلیغ مسأله امامت و ولایت، بیان احکام دین و تفسیر صحیح آیات قرآن پرداخت و در این
«2» . موضوعها و مسائل دیگر به پرورش شاگردانی بسیار همّت گماشت که معروف است تعداد آنها به چهار هزار نفر میرسید
بهعنوان نمونه، به ذکر چند تن از شاگردان برجسته آن امام همام علیه السلام اکتفا میشود:
-1 ابان بن تَغْلِب؛ از اصحاب امام سجاد، باقر و صادق علیهم السلام که از آنان احادیث بسیار نقل کرده است. امام باقر علیه السلام
به او فرمود:
ص: 350
.« اجْلِسْ فِی مَسْجِدِ الْمَدِینَۀِ وَ أَفْتِ النَّاسَ فَإِنِّی أُحِبُّ أَنْ یُرَي فِی شِیعَتِی مِثْلُکَ »
«1» «. در مسجد مدینه بنشین و فتوا بده، چه آنکه من دوست دارم در بین شیعیان افرادي چون تو دیده شوند »
«2» . امام صادق علیه السلام نیز به او فرمود: با اهل مدینه بحث کن؛ زیرا دوست دارم شخصی مثل تو از روات در میان مردم باشد
ابان بن تغلب، فقیه و محدث بود و در علوم قرآن نیز تخصص داشت. امام صادق علیه السلام بسیار به او احترام میگذاشت و هرگاه
«3» .... به حضور حضرت علیه السلام میرسید، دستور میداد متّکایی بیاورند تا بر آن تکیه کند و وي را در آغوش میگرفت و
-2 بُرَید بن معاویه عِجْلی؛ از اصحاب امام صادق و امام باقر علیهما السلام و در نزد آنان محترم و با عظمت بود و روایات بسیاري از
«4» . آن بزرگواران نقل کرده است. او از شش نفري است که به فقیهترین مردم در عصر خود معروف شدند
امام صادق علیه السلام به بریدبن معاویه وعده بهشت داد و او را از مخبتین (متواضعان و خاشعان) و از اوتاد زمین و اعلام دین
«5» . شمرد
صفحه 197 از 226
-3 ابو حمزه ثمالی؛ نامش ثابتبن دینار بود. او محضر امام سجاد، امام باقر، امام صادق و امام کاظم علیهم السلام را درك کرد و
ثقه و مورد اعتماد بود. همین ابوحمزه، دعاي معروف سحرهاي ماه مبارك رمضان را از امام سجاد علیه السلام نقل کرده است.
-4 زرارة بن اعین، از اصحاب امام صادق علیه السلام که فقیه، محدث و متکلم بود. شهرت او بیشتر در فقه است و تقریباً در همه
ابواب فقه از او روایت نقل شده است. امام
ص: 351
«1» . صادق علیه السلام به او وعده بهشت داد و فرمود: اگر زراره نبود، احادیث پدرم به زودي از بین میرفت
-5 حمران بن أعین؛ برادر زراره و از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام بود که امام صادق علیه السلام در حقّ او فرمود:
«2» «! حمران مؤمنی است از اهل بهشت که در دین خود شک نکرد هرگز! هرگز! هرگز »
-6 جابر بن یزید جُعفی؛ از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهما السلام بود و فقط از امام صادق علیه السلام هفتاد هزار حدیث نقل
کرد. امام صادق علیه السلام به او دستور داد که اظهار دیوانگی و جنون کند، او نیز چنین کرد. بعد از چند روز از طرف هشامبن
عبدالملک به والی کوفه فرمان صادر شد که شخصی به نام جابر در کوفه است او را دستگیر کن و سر از تنش جدا کن و براي من
بفرست. مردم به والی گفتند او مرد عالم و فاضلی است اما بعد از برگشت از سفر حجّ دیوانه شده و در میدان شهر بر نی سوار
میشود و با کودکان بازي میکند!
«3» . والی وقتی که خودش جابر را در چنان حالی دید گفت: شکر خدا را که دست مرا به خون جابر آلوده نکرد
-7 مُعَلّی بن خُنَیس؛ از اصحاب مورد توجّه امام صادق علیه السلام بود. داود بن علی، والی مدینه از طرف منصور، خلیفه عباسی، از
معلی بن خنیس خواست که شیعیان را به او معرفی کند، امّا معلّی اظهار بی اطلاعی کرد. او را تهدید به قتل کردند گفت: به خدا
قسم اگر شیعیان امام صادق علیه السلام در زیر پاي من هم باشند پاي خود را از زمین بر نمیدارم تا مرا به قتل برسانید. وقتی داود،
معلّی را دستگیر و زندانی کرد و خواست بکشد معلّی گفت چون طلبکاران بسیار و نیز مال فراوان دارم میخواهم با مردم سخن
بگویم.
معلّی دراجتماع مردمگفت: مردم! هرچه پول، خانه، غلام و ... ازمن برجاي میماند
ص: 352
شاهد باشیدکه متعلّق به جعفربن محمّد علیهما السلام است. معلّیبن خُنیس به شهادت رسید و امام صادق علیه السلام وقتی
آگاهییافت بسیار ناراحت شد و تا صبح در مسجد بود و در آخر شب داود را نفرین کرد و هنوز سر از سجده بر نداشته بود که
«1» . صداي فریاد و ضجّه بلند شد که مردم میگفتند: داود بن علی مُرد
از اصحاب امام صادق علیه السلام و متکلّمی زبردست بود. او ؛« مؤمن الطاق » -8 محمّد بن علی بن نُعمان بجلی کوفی معروف به
«2» . مناظرات بسیاري در مسائل کلامی با افراد گوناگون؛ از جمله ابو حنیفه داشت
-9 هشامبن حکم؛ از اصحاب امام صادق علیه السلام و متکلّمی توانا بود و مباحثات و مناظرات بسیاري در مسائل کلامی؛ از جمله
یَا هِشَامُ » : امامت داشت. او تا سال 197 زنده بود. امام صادق علیه السلام به دلیل توانایی او دستور داد که به مباحثه و مناظره بپردازد
«3» .« لا تَکَادُ تَقَعُ تَلْوِي رِجْلَیْکَ إِذَا هَمَمْتَ بِالْأَرْضِ طِرْتَ مِثْلُکَ فَلْیُکَلِّمِ النَّاسَ فَاتَّقِ الزَّلَّۀَ وَ الشَّفَاعَۀُ مِنْ وَرَائِهَا إِنْ شَاءَ اللَّهُ
-10 مُفَضَّل بن عمر؛ از اصحاب امام صادق علیه السلام بود که رساله وي درباره توحید، موجود و معروف است. مفضّلبن عمر
روزي در مسجد النبی نشسته بود که ابن ابی العوجاء- مادّي معروف- آمد و با یکی از همفکران خود به گفتگو پرداخت. این دو
نفر به نفی نبوت حضرت محمّد صلی الله علیه و آله پرداختند و در آخر، ابن ابی العوجاء گفت به نظر من اساساً خدایی نیست و
طبیعت قائم به ذات است ...! مفضل بن عمر برآشفت و به آنها گفت: اي دشمنان خدا، چه میگویید؟ ابن ابی العوجاء که مفضل را
صفحه 198 از 226
نمیشناخت گفت: تو کیستی؟
اگر متکلّمی بیا روي اصول و مبانی کلامی بحثکنیم، اگر سخن درستی بگویی میپذیریم و اگر اهل کلام نیستی با تو سخنی
نداریم. اگر هم از اصحاب امام صادق علیه السلام هستی که او هرگز برآشفته و غضبناك نمیشود. او چنان به سخنان ما گوش
میدهد که میپنداریم سخن ما را پذیرفته است امّا بعد از اتمام کلام ما آنچنان حرفهاي ما را ابطال میکند که
ص: 353
قدرت انکار نداریم و هیچ راه فراري نمییابیم. اگر تو از اصحاب جعفربن محمّدي، مثل او با ما رفتار کن.
«1» . مفضّل بعد از این واقعه، خدمت امام صادق علیه السلام رسید و امام نیز مطالب بسیاري درباره توحید فرمودند و مفضّل نوشت
ج- تأیید، راهنمایی و پشتیبانی قیام هاي شیعی بر ضدّ امویان، و عباسیان که ذکر شد.
به عنوان نمونه شهید اوّل در کتاب قواعد در باب امر به معروف و نهی از منکر تصریح کرده است که قیام زید بن علیبن الحسین
امام صادق علیه السلام فرمود: خدا عمویم «2» . علیهما السلام براي امر به معروف و نهی از منکر و با اذن امام صادق علیه السلام بود
زید را رحمت کند، اگر پیروز میشد به عهدش وفا میکرد و مردم را به رهبري شخصی برگزیده از اهل بیت علیهم السلام دعوت
«3» . میکرد و آن شخص من هستم
د- مبارزه با ستمگران و دعوت مردم به مبارزه از کارهاي اساسی حضرت صادق علیه السلام بود. در این مورد، مصادیق فراوان
است که به چند مورد اکتفا میشود: امام صادق علیه السلام یونس بن یعقوب را از یاري ظالمان حتّی در ساختن مسجد نیز نهی
«. کرد
روزي منصور خلیفه عباسی از امام صادق علیه السلام پرسید:
«5» .« یا أبا عبداللَّه! لِمَ خلق اللَّه الذُبابَ؟ فقال: لِیُذِلَّ بِهِ الجبابرةَ »
از امام صادق علیه السلام روایات بسیاري داریم که: مردم را از مراجعه به ستمگران و حَکَم قرار دادن آنها و پذیرش داوري آنان
نهی میکند؛ مثلًا میفرماید:
«6» .« مَنْ تَحَاکَمَ إِلَیْهِمْ فِی حَقٍّ أَوْ بَاطِلٍ فَإِنَّمَا تَحَاکَمَ إِلَی الطَّاغُوتِ »
ص: 354
امام علیه السلام سعی میکرد خود نیز به دربار منصور نرود مگر آنکه او را مجبور میکردند.
روزي منصور به امام علیه السلام گفت: چرا مثل دیگران به دیدار ما نمیآیی؟! امام علیه السلام فرمود:
لَیْسَ لَنَا مَا نَخَافُکَ مِنْ أَجْلِهِ وَ لا عِنْدَكَ مِنْ أَمْرِ الْآخِرَةِ مَا نَرْجُوكَ لَهُ وَ لا أَنْتَ فِی نِعْمَ ۀٍ فَنُهَنِّیَکَ وَ لا تَرَاهَا نَقِمَۀً فَنُعَزِّیَکَ فَمَا نَصْ نَعُ »
«1» .« عِنْدَكَ
و نیز امام علیه السلام فرمود:
«2» .« الفقهاء امناء الرّسل، فاذا رأیتم الفقهاء قد رکبوا إلی السلاطین فاتّهموهم »
و همچنین امام صادق علیه السلام فرمود:
«3» .« بُنِیَ الْإِسْلامُ عَلَی خَمْسٍ عَلَی الصَّلاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلایَۀِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِيَ بِالْوَلایَۀِ »
مسأله تقیّه
امام صادق علیه السلام هر چند قطعاً با حکام ستمگر اموي و عباسی بهشدّت مبارزه میکرد امّا به دلیل اوضاع خفقان و استبدادي
آن دوران، رعایت نهایت احتیاط، تقیّه و پنهانکاري را نیز مینمود. به این جهت دشمنان در برابر او درمانده و حیران بودند؛ زیرا از
صفحه 199 از 226
طرفی میدانستند که امام علیه السلام بر ضدّ آنان فعالیتهاي دامنهدار و گستردهاي دارد و از طرف دیگر نمیتوانستند سند و
مدرکی بر علیه آن امام بزرگوار علیه السلام ارائه کنند.
منصور خلیفه ستمگر عباسی که سرانجام امام صادق علیه السلام را مسموم و شهید کرد، درباره این نکته (مبارزه پنهانی امام صادق
علیه السلام) تعبیري دارد که بسیار گویا و آموزنده است:
ص: 355
جعفر بن محمّد مثل استخوانی است که راه گلو را بسته، نه میتوان آن را فرو برد، » ؛«... هذا الشَّجی مُعْتَرِضٌ فِی الحَلْقِ » : او میگوید
«! و نه میتوان آن را بیرون افکند
و این عبارت، بیانگر شدّت درماندگی و بیچارگی ستمگر مقتدر و جبّاري چون منصور دوانیقی است که از زیركترین و محتاط
ترین خلفاي عباسی بشمار میرود و بیش از بیست سال حکومت کرد.
دقّت در واقعه ذیل، اصل مبارزه امام صادق علیه السلام و نیز مسأله تقیّه و اوضاع خفقانآور و تاریک آن عصر را روشن میکند:
پس از شکست ظاهري قیام محمّد نَفْس زکیّه و قیام ابراهیم بن عبداللَّهبن حسن و شهادت آن دو بزرگوار، شخصی نزد منصور
دوانیقی رفت و گفت: جعفربن محمّد، مُعَلّی بن خُنَیس را فرستاده تا از شیعیان مال و سلاح جمعآوري کند، براي آنکه بر ضدّ تو
قیام نماید. منصور که سخت خشمگین و ناراحت شده بود به والی مدینه دستور داد که امام صادق علیه السلام را نزد او بفرستد.
وقتی امام صادق علیه السلام به دربار رسید، منصور گفت:
شنیدهام مُعَلّی براي تو سلاح جمع آوري میکند و تصمیم داري بر ضدّ من قیام کنی!
امام علیه السلام فرمود: این تهمت است. منصور گفت: سوگند بخور که این افتراست.
قسم بخور! « عتاق » و « طلاق » امام علیه السلام به خدا سوگند خورد. منصور گفت: به
امام صادق علیه السلام با شگفتی پرسید: به خدا سوگند خوردم، نمیپذیري و میخواهی سوگندهایی که بدعت و ضلالت است،
یاد نمایم؟! منصور گفت: در نزد من ادعاي علم و فضل میکنی؟! امام صادق علیه السلام فرمود: در حالی که ما معدن علم و
حکمتیم، چرا چنین ادّعایی نکنم؟! منصور خلیفه ستمگر دستور داد کسی را که بر ضدّ امام گزارش داده بود آوردند. او آمد و
شهادت داد که جعفر بن محمّد به جمع مال و سلاح براي قیام بر علیه منصور، مشغول است. امام صادق علیه السلام فرمود: آیا قسم
میخوري؟ او گفت: آري و شروع کرد به سوگند خوردن:
قسم به خدایی که جز او خدایی نیست! قسم به خداي حیّ قیومِ ....
امام صادق علیه السلام فرمود: عجله نکن! به این صورتی که من میگویم سوگند یاد کن!
ص: 356
منصور گفت: مگر سوگند او چه ایرادي دارد که نمیپذیري؟!
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند، بزرگ و صاحب حیا و کرم است و در عقوبت کسی که او را به صفات کمالیه میستاید و
وي را رَحیم و کریم میشمارد، تعجیل نمیکند.
از حول و قوّه الهی بیرون گردم و در حول و قوّه خودم وارد شوم » : بعد امام صادق علیه السلام فرمود: به این ترتیب سوگند بخور
«! اگر چنین نباشد
آن مرد نادان و خبرچین، به صورتی که امام علیه السلام فرموده بود، سوگند خورد و فوراً افتاد و مُرد و به عذاب الهی گرفتار
«1» ! گردید
از امام صادق علیه السلام روایات بسیاري درباره تقیّه، ضرورت تقیّه، مواضع تقیّه و مواردي که تقیّه حرام است، ذکر شده است؛ از
صفحه 200 از 226
جمله:
قالَ اْلإِمام جَعْفَربنُ مُحَمَّد الصّادق علیهما السلام: الْمُؤْمِنُ مُجَاهِدٌ لِأَنَّهُ یُجَاهِدُ أَعْدَاءَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی دَوْلَۀِ الْبَاطِلِ بِالتَّقِیَّۀِ وَ فِی دَوْلَۀِ »
«2» .« الْحَقِّ بِالسَّیْفِ
و نیز امام صادق علیه السلام در وصیّت به محمد بن نعمان احول (مؤمن الطاق) میفرماید:
یَا ابْنَ النُّعْمَانِ إِذَا کَانَتْ دَوْلَۀُ الظُّلْمِ فَامْشِ وَ اسْتَقْبِلْ مَنْ تَتَّقِیهِ بِالتَّحِیَّۀِ فَإِنَّ الْمُتَعَرِّضَ لِلدَّوْلَۀِ قَاتِلُ نَفْسِهِ وَ مُوبِقُهَا إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ وَ لا تُلْقُوا »
«3» «... بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَۀِ
و در روایت ذیل، علاوه بر بیان موارد وجوب و حرمت تقیّه، وضع برخی از مردم و شیعیان ظاهري امام صادق علیه السلام نیز روشن
میگردد:
إِنَّمَا جُعِلَتِ التَّقِیَّۀُ لِیُحْقَنَ بِهَا الدَّمُ فَإِذَا بَلَغَتِ التَّقِیَّۀُ الدَّمَ فَلا تَقِیَّۀَ وَ ایْمُ اللَّهِ لَوْ دُعِیتُمْ لِتَنْصُ رُونَا لَقُلْتُمْ لا نَفْعَلُ » : قال الصادق علیه السلام
إِنَّمَا نَتَّقِی وَ لَکَانَتِ التَّقِیَّۀُ أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنْ آبَائِکُمْ وَ أُمَّهَاتِکُمْ وَ لَوْ قَدْ قَامَ الْقَائِمُ مَا احْتَاجَ إِلَی
ص: 357
«1» .« مُسَاءَلَتِکُمْ عَنْ ذَلِکَ وَ لَأَقَامَ فِی کَثِیرٍ مِنْکُمْ مِنْ أَهْلِ النِّفَاقِ حَدَّ اللَّهِ
و همچنین این روایت، از نظر شناخت آن دوران و نسبت شیعیان با سایر مردم بسیار مفید و آموزنده است: قال الصادق علیه السلام:
اتَّقُوا عَلَی دِینِکُمْ فَاحْجُبُوهُ بِالتَّقِیَّۀِ فَإِنَّهُ لا إِیمَ انَ لِمَنْ لا تَقِیَّۀَ لَهُ إِنَّمَا أَنْتُمْ فِی النَّاسِ کَالنَّحْلِ فِی الطَّیْرِ لَوْ أَنَّ الطَّیْرَ تَعْلَمُ مَا فِی أَجْوَافِ »
«2» .« النَّحْلِ مَا بَقِیَ مِنْهَا شَیْءٌ إِلَّا أَکَلَتْهُ
درس زندگی
در زندگی پر برکت امام صادق علیه السلام دهها و صدها واقعه درسآموز وجود دارد که براي همه مسلمین، در همه زمانها و
مکانها سازنده و راهگشاست. براي رعایت اختصار، به چند مورد اکتفا میشود:
-1 مردي محضر امام صادق آمد و گرفتاري شخصی خود را درباره کرایه منزل یا مرکبش عرضه داشت. امام علیه السلام به صفوان
دستور داد: بیدرنگ به یاري این مرد بشتاب و گره از کارش بگشا! صفوان حرکت کرد و آن کار را به انجام رساند و برگشت.
امام صادق علیه السلام پرسید: چه شد؟ صفوان عرض کرد: خداوند اصلاح کرد. امام صادق علیه السلام فرمود: اي صفوان! بدان
همین کاري که تو انجام دادي و درنظر تو در ظاهر بسیار کوچک و ناچیز جلوه میکند و وقت و نیروي بسیار کمی از تو گرفت، از
«3» . هفت شوط طواف به دور خانه کعبه، بهتر و باارزشتر است
-2 مردي به حضور امام صادق علیه السلام آمد و گفت: خوابی دیدهام. دیدم مثل اینکه یک آدم چوبی بر یک اسب چوبین سوار
است و شمشیرش را در فضا حرکت میدهد. من از
ص: 358
مشاهده آن به شدّت وحشت زده شدم و از خواب پریدم. خواهش میکنم تعبیر این خواب را بگویید.
امام علیه السلام فرمود: حتماً تو نقشهاي داري که مال کسی را بربایی و از چنگش بیرون آوري. تقوا پیشه کن و از خدا بترس و این
کار زشت را نکن.
مرد گفت: بله درست است. من همسایهاي دارم که صاحب مزرعهاي است و چون نیازمند پول آن است میخواهد آن را بفروشد و
فعلًا مشتري دیگري غیر من ندارد. من این روزها در این اندیشهام که از احتیاج او استفاده کنم و مزرعهاش را به قیمتی بسیار کمتر از
قیمت واقعی آن، از او بخرم.
صفحه 201 از 226
-3 امّ حمیده، همسر امام صادق و مادر امام کاظم علیهما السلام به ابو بصیر گفت: لحظات آخر عمر امام صادق علیه السلام بود،
ایشان فرمودند: همه خویشاوندان مرا جمع کنید. ما همّت کردیم و همه را در محضر امام علیه السلام حاضر کردیم. امام صادق علیه
السلام وقتی همه را حاضر دید، آخرین وصیت و سفارشش را چنین بیان کرد:
.« شَفَاعَتَنَا لا تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلاة »
«1» «. شفاعت ما هرگز نصیب کسانی که نماز را سبک میشمارند نخواهد شد »
-4 امام صادق علیه السلام مردي را دید که ظاهري جذّاب و عوام فریب داشت و در نزد مردم به قدس و تقوا شُهره بود. روزي امام
صادق علیه السلام او را دید که دو عدد نان از دکان نانوایی دزدید و به سرعت زیر جامهاش مخفی کرد و بعد هم دو عدد انار از
میوهفروشی برداشت و زیر لباسش پنهان کرد و به راه افتاد و وقتی به مریضِ مستمندي رسید آن نانها و انارها را به او داد. امام
صادق علیه السلام که بسیار شگفت زده شده بود، خود را به آن مرد رساند و پرسید: این چه کاري بود که انجام دادي؟!
آن مرد گفت: من دو عدد نان دزدیدم پس دو خطا کردم، دو عدد انار هم دزدیدم پس دو خطاي دیگر انجام دادم، مجموعاً چهار
پس من فقط چهار سیئه دارم. و از طرف دیگر چون خدا « مَنْ جاء بالسیّئۀ فلا یُجْزي إلّامِثْلَها » : خطا شد. چون خدا میفرماید
ص: 359
میفرماید: مَنْ جَاءَ بِالْحَسَ نَۀِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا؛ یعنی هر حسنه، ثوابش ده حسنه است من آن چهار چیز (دو عدد نان و دو عدد انار) را
به فقیر دادم پس به جاي هر حسنه، ده حسنه و مجموعاً چهل حسنه دارم. و اگر آن چهار سیئه را از آن چهل حسنه کم کنیم نتیجه
آن میشود که من 36 حسنه خالص دارم!
امام صادق علیه السلام فرمود: انّما یَتَقَبّلُ اللَّه مِنَ المُتَّقینْ. تمام کار تو سیئه بود؛ زیرا علاوه بر دزدي، مال مردم را هم بدون اجازه
آنان به فقیر دادي و تصرّف در مال غیر بدون اذن او حرام است. حسنه در جایی است که اصل عمل مشروع و مورد رضاي خدا و
مطابق احکام الهی باشد.
امام صادق علیه السلام بعد از ذکر این واقعه، فرمود: توجیه و تفسیرهاي جاهلانه در احکام و مسائل دینی سبب گمراهی خود و
«1» . دیگران میگردد
ص: 360
درس سی و دوم: